به یاد دارم اولین هفته ای که آلبوم «خاطرات با دسترسی تصادفی» یا همان «Random access memory» منتشر شد، تمام افراد در فروم های مختلف، در شوک بودند و با یکدیگر به بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی می پرداختند. بحث های تمام انجمن های موسیقی، صرفا همین آلبوم بود؛ خاطرات با دسترسی تصادفی. یک اثر تازه از گروه دو نفره دفت پانک (daft punk) منتشر شده بود که به موسیقی یکنواخت حاضر (علی الخصوص الکترونیک)، رنگ تازه ای بخشیده بود.
قطعه های خاصی از آلبوم را دائم گوش می دادم و از هارمونی الکترونیک کلاسیکی که برای من تازگی داشت، لذت می بردم. این اثر، برای من به مدت چند سال، فراموش شده بود اما سال پیش، به صورت اتفاقی به آن گوش کردم و همان لحظه، تصمیم گرفتم که از اول تا آخر آلبوم را یکجا گوش بدهم و متوجه چیز تازه ای شدم؛ من، این آلبوم را متوجه نشده بودم!
آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، یک آلبوم ساده از ژانر الکترونیک نبود که فقط شنونده ها، گوش بدهند و ازش لذت ببرند، بلکه یک اثر ناب هنری بود؛ یک نقشه راه بود.
آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، داستان دو ربات را روایت می کند که در یک مسیر آشنای نا آشنا قدم می زنند و برای ما، مسیرشان را روایت می کنند. در این نوشتار، سعی دارم تا به بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی بپردازم. با من، همراه باشید.
بخش های نوشتار
بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی
اول از همه، از اسم آلبوم شروع کنیم: خاطرات با دسترسی تصادفی
کامپیوتر، یک قطعه ای به نام رم (RAM) دارد که مخفف خاطرات با دسترسی تصادفی است و مشابه حافظه کوتاه مدت در مغز، عمل می کند. اما بیایید کمی از سرد بودن این کلمه، فاصله بگیریم: خاطرات با دسترسی تصادفی؛ خاطراتی که ما می شناسیم و بخشی از ما بوده اند اما به صورت تصادفی به آن ها دسترسی داریم. کمی معنای آن، تغییر کرد.
در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، دو ربات قصه ما، در مسیری قدم می گذارند که نمی دانند چیست اما می دانند که زمانی، بخشی از آن ها بوده و تصمیم دارند که دریابند چیست.
برای اکثر ما اتفاق افتاده که از خودمان سوال کنیم: من برای چه اینجا هستم؟ هدفم چیست؟ برای چه چیزی زنده ام؟ و در نهایت، معنای زندگی من چیست؟ این داستان، داستان یافتن معنای زندگی است.
شروع مسیر
در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، باید با قطعه «زندگی را به موسیقی بازگردان» شروع کنیم؛ قطعه ای که آلبوم با نیز با آن شروع شده و موسیقی برای دفت پانک، حکم یک نقشه راه را دارد. می خواهند مسیری را شروع کنند که نمی دانند به چه جایی ختم می شود اما با کمک موسیقی، مسیرشان را ادامه می دهند. موسیقی، یک استعاره است و این استعاره در زندگی افراد، با یکدیگر تفاوت دارد. برای یکسری از افراد، نقشه راه می تواند استادشان باشد، می تواند درمانگرشان باشد، می تواند طبیعت باشد و…
عشق
اولین مرحله از بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، عشق است. دو ربات به موضوع تازه ای در مسیرشان می رسند که برایشان آشنا نیست. اما عشق چیست؟
طبق لغت نامه مریم وبستر، عشق، به صورت دلبستگی گرم، اشتیاق یا فداکاری، معنا شده که طبق اکثر لغت نامه ها، همین معنا دریافت می شود. اما از منظر روانشناختی، عشق معنای گسترده تری در روابط دارد.
نظریه مثلث عشق استرنبرگ
طبق نظر استرنبرگ، عشق، مجموعه ای از احساسات و رفتارهاست که با صمیمیت، اشتیاق و تعهد، مشخص می شود. این شامل مراقبت، نزدیکی، محافظت، جذابیت، محبت و اعتماد است. عشق می تواند از نظر شدت، متفاوت باشد و در طول زمان تغییر کند. با طیفی از احساسات مثبت از جمله شادی، هیجان، رضایت از زندگی و سرخوشی همراه است اما می تواند منجر به احساسات منفی مانند حسادت و استرس نیز بشود.
وقتی که درمورد عشق صحبت می شود، این واژه به عنوان یکی از حیاتی ترین و مهم ترین نیاز های هیجانی هر انسانی، تعبیر می شود اما این کلمه، پر از رمز و راز است و هنوز هم که هنوز است، کسی به معنای مشترکی از عشق، نرسیده و تعاریف متعددی از آن، ارائه می شود. پس بعید هم نیست که در راه شناخت معنای خود (در مرحله عشق) به پیچیدگی آن پی ببریم. در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، با موضوع عشق، بسیار کار داریم.
این، بازی عشقه
در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، دو ربات، متوجه شدند که این یک بازی معمولی نیست و عواقبی دارد: این، بازی عشق است. اولین چیزی که در این مسیر مشخص است، این است که باید عشق را بشناسند اما به همین سادگی ها نیست، بلکه همان چیزی است که «قراره قلبم رو بشکنه». پس باید احتیاط کرد. به همین دلیل، سراغ یک عاشق واقعی می روند و روایتگر داستان او می شوند: «جورجیو مورودر».
داستان یک عشق
این قطعه، یکی از خاص ترین قطعه هاییست که در تاریخ موسیقی دفت پانک ساخته شده، چون در اصل، یک زندگی نامه کوتاه است. داستان زندگی کسی است که به سراغ علاقه اش رفته، او را شناخته و در شناختش قدم برداشته و هویتش را از طریق آن، باز تعریف کرده است.
جورجیو مورودر، یک آهنگساز ایتالیایی است که مثل مابقی افراد، فکر نکرده بود. جلو تر از زمانش حرکت کرد و جدای از استاندارد های موسیقی عصر خود، هارمونی خودش را شناخت و ساختار موسیقی اش را به شکل خاصی، پایه ریزی کرد.
در این قطعه، متوجه می شویم که هارمونی این آهنگ، تغییرات پیاپی ای می کند که الهام گرفته از این موسیقیدان ایتالیایی است.
فهم پیچیدگی (دنیای درون)
جلوتر می روند و به کویر می رسند. در بیابانی به سر می برند که اطرافشان چیزی جز سراب نیست یا به عبارت دیگر، «اتاق های زیادی برای کاوش وجود دارد، اما درها یکسان به نظر می رسند». از خودشان سوال می کنند که من که هستم؟! و چیز هایی در خودشان درک می کنند که قابل فهم نیستند. آن ها دنبال چیستی خودشان هستند. تازه در این بخش، متوجه سختی های راهشان می شوند و با پاسخ به این پرسش، بزرگترین سوال خود که همان هویت و معنای وجودیشان می باشد را، پاسخ می دهند. در ادامه بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، به گزارش یک پژوهش می رویم.
جستجوی معنای زندگی، سخت است.
یک مطالعه در سال ۲۰۱۹ از دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو نشان می دهد که درک معنای شما در زندگی، باعث بهبود سلامت ذهنی و جسمی شما و همچنین تقویت عملکرد شناختی شما می شود و افرادی که به این معنا رسیدند، شادتر و سالم تر از کسانی هستند که هنوز به دنبال آن هستند. جستجو برای معنای زندگی با سلامت جسمانی و روانی بدتر و عملکرد شناختی، مرتبط بوده است.
اما این به این معنی نیست که نباید به دنبال معنای زندگی گشت. اتفاقا باید گشت و تا رسیدن به آن، قدم پس نکشید؛ مثل دفت پانک.
در این بخش از بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، تا جایی این پیچیدگی فهم خودشان و معنای وجودیشان دشوار می شود (و برای ما هست)، که به چاه سختی ها می افتند و دچار «شکست ناگهانی» شدند.
شکست ناگهانی
مسیر، ناهمگام شد و داخل چاه افتادند؛ چاهی که فقط صدای فریاد های ناامیدی از آن بر می آمد. همه جا تیره و تار بود، گویی مسیرشان به پایان رسیده بود و نمی دانستند که مسیر، همچنان ادامه دارد. این، داستان زندگی همه ما در سختی هاست. در مسیر یافتن هویت مان، به سختی هایی می افتیم و ادراک می کنیم که این دشواری ها، خط مقصد ماست، اما اینطور نیست؛ مسیر، کیلومتر ها ادامه دارد.
دفت پانک، با وجود سختی های مسیر، رو به ما می کنند و می گویند : «پیراهن من را بردار و برو و تمام عرقت را پاک کن» و مسیرت را ادامه بده.
سختی ها، بخش جدا نشدنی از زندگی بنی آدم هستند، اما باید آن ها را قبول کنیم و بر روی زخم های مان مرهمی بگذاریم و ادامه بدهیم.
آگاهی
پرده های جدیدی کنار رفتند؛ درخت عاشقی، میوه داد و ثمره اش، آگاهی بود. ارزشش را داشت. دروازه تازه ای یافته بودند که هویت شان را برایشان آشکارتر می کرد و خاطرات تصادفی، قابل دسترس تر شدند. اما آگاهی چیست؟
طبق لغت نامه مریم وبستر، آگاهی در ساده ترین حالت، احساس یا آگاهی از وجود درونی و بیرونی است. با وجود هزاران سال تجزیه و تحلیل، تعاریف، توضیحات و بحثهای فیلسوفان و دانشمندان، آگاهی، همچنان گیجکننده و بحثبرانگیز باقی مانده است که در آن واحد، آشناترین و -همچنین- اسرار آمیزترین جنبه زندگی ما است.
در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، آگاهی، مرحله آشکار بعدی مسیر شناخت خود و معنی زندگی است.
لمس (شروع آگاهی)
با یک لمس (touch) شروع شد. دو ربات، احساسات تازه ای پیدا کردند، گویی برای اولین بار «احساس» کردند. لمس معشوق، باعث شد تا به خاطراتشان، دسترسی پیدا کنند، آن ها را یکپارچه کنند و شروع کنند به ساختن هویتشان و از خودشان سوال می کنند که من به کجا تعلق دارم؟
از «درها یکسان به نظر می رسند» به «اتاق پشت اتاق و یک در پشت در» رسیدند و شروع کردند به شناخت بیشتر خودشان. عشق، کار خودش را کرده بود. آن ها توانستند که نور شعله عشق را به دورتر بیندازند و راه را بهتر ببینند و با یکدیگر، ندا سر بدهند که: «من به چیزی بیشتری نیاز دارم» و به ما نیز خاطرنشان می کنند که «دست نگه دارید اگر عشق، پاسخی است که دارید».
در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، متوجه می شویم که موسیقی هم روی خوش به آنها نشان می دهد. هارمونی این قطعه به طوری تغییر می کند که گویی، ورود آنها به این فصل از زندگیشان را خوش آمدگویی می کند.
سپس وارد قطعه «خوش شانس باش» می شویم که به نوعی، ادامه همان خوش آمدگویی قطعه قبلی می باشد. این قطعه، به ما یاداوری می کند که شادی و بهزیستی پس از فهم معنای زندگی، ارزش تلاش کردن و رسیدن به آن را دارد (هر چقدر راه، ناهموار باشد).
فراتر
دو ربات، فراتر از لمس می روند. متوجه این موضوع می شوند که چیزی فراتر از «رویا»، «زندگی» و حتی «عشق»، وجود دارد و آن، آگاهی است. درمورد آگاهی در پاراگراف های بالاتر توضیح دادم اما نکته ای که وجود دارد، چگونگی رسیدن به خودآگاهی است.
دفت پانک در طول مسیر، از عشق، به عنوان سمبل رسیدن به خودآگاهی، استفاده کرده اند اما عشق به موسیقی، یک عبارت استعاری است و به زیبایی، در این قطعه، ویژگی های معشوق بیان شده. اما این معشوق ما، هرچیزی می تواند باشد و این به خلاقیت و سبک زندگی ما بر می گردد و برای هر فردی، کاملا متفاوت از فرد دیگر است، چون این مسیر، «ماجراجویی روح (ذهن) است».
مادربورد
در بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، به این قطعه می رسیم که قطعه عجیبی است! می توانم بگویم که عجیب ترین و راز آلود ترین قطعه موسیقی ای است که تابحال، گوش داده ام چون تفسیر های متفاوتی از آن، توسط افراد مختلف، تصویر شده و در عین حال، یکی از کمتر شنیده شده ترین قطعه های تاریخ موسیقی دفت پانک است.
انگار این قطعه، سعی کرده که تمام مسیر را در یک قطعه بی کلام، به صورت موجز بیاورد ولی در عین حال، مفهوم عمیقی در آن نهفته است.
مادربورد، قطعه ای از کامپیوتر است که تمام قطعات کامپیوتر از جمله پردازنده، رم، کارت گرافیک و… به آن متصل می شوند و از طریق آن، ارتباط برقرار می کنند. گویی مادربورد، مغز کامپیوتر است و از طرف دیگر، رم را داریم که بعنوان حافظه کوتاه مدت عمل می کند و به خاطرات، به شکل تصادفی، دسترسی دارد.
حال، ما بعنوان یک مادربورد، سعی داریم که خاطرات با دسترسی تصادفی را به صورت پیاپی، باز بخوانیم. این قطعه، سرگذشت تمام انسان هایی است که در این مسیر قدم گذاشته اند تا چیستی خود را دریابند.
برآیندی از بررسی آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی
فیلسوفان و اندیشمندان متعددی در مورد موضوع خود آگاهی، نکته ها گفته اند و نظریات متنوعی ارائه کرده اند و حتی شاعران و عارفان زیادی، درمورد این مسیر عاشقانه و رسیدن به معشوق، ترانه سراییدند و حرف ها زدند، اما کاری که گروه دو نفره دفت پانک انجام دادند، این بود که این ماجراجویی عاشقانه را با موسیقی الکترونیک، ترکیب کرده و به صورت داستانی جذاب، روایت کرده اند.
آلبوم خاطرات با دسترسی تصادفی، آلبومی نیست که به راحتی از آن گذر کنیم، بلکه یک اثر فاخر هنری است که کمترین شباهتی به فضای موسیقی حال حاضر دارد و تاسف بار است. کاری که می توانیم بکنیم، این است که این آلبوم را اگر گوش نداده ایم، گوش بدهیم و به عزیزان مان، هدیه بدهیم.
دفت پانک، دیگر در میان ما حضور ندارد اما میراثی برجای گذاشته که می تواند الگویی ناب برای تمام افرادی باشند که به دنبال خویشتن خویش هستند: «یادتان باشد که عشق، تنها ماموریت ماست».
jimmye
👏 jaleb bod