مفهوم مادر به اندازه کافی خوب یا Good enough mother اولین بار در سال 1953 توسط دونالد وینیکات، متخصص اطفال و روانکاو بریتانیایی ابداع شد. وینیکات برای پی بردن به مفهوم مادر به اندازه کافی خوب ، هزاران نوزاد به همراه مادران شان را مشاهده کرد و متوجه شد زمانی کودکان می توانند روابط خوبی در کودکی و بزرگسالی با افراد برقرار کنند که در رابطه با مادرشان، به اندازه کافی، ناکامی و اهمیت دریافت کرده باشند.
بخش های نوشتار
از توهم تا واقعیت
نکته جالب در مورد تصور وینیکات از مفهوم مادر به اندازه کافی خوب این است که او فرآیند مادری و رابطه بین کودک و مراقب او را، به رشد شناختی کودک و مفهوم واقعیت بیرونی مرتبط می کند. در ابتدا، کودک مادر را به عنوان بخشی از خود تجربه می کند. نوزاد، عاشق مادرش است و او را نه به عنوان یک فرد جدا، بلکه به عنوان بخشی از خودش تجربه می کند. با گذشت زمان، احساس و ادراک دنیای واقعی یا دنیای بیرون از ذهن برای کودک، زمانی محقق می شود که بعضی از نیازهایش از سوی مراقب اصلی وی، ارضا نشود.
اگر در این رابطه، تمام نیازهای کودک توسط مراقب اصلی اش، برآورده شود، به مرور زمان، کودک رابطه اش را با دنیای واقعی از دست می دهد. او در دنیای جادویی توهم و خیال به سر می برد؛ یعنی معتقد است که صرف داشتن یک نیاز موجب برآورده شدن آنی آن می شود. وینیکات می گوید که این یک توهم است، هرچند یک توهم ضروری است.
چگونگی تطابق با واقعیات بیرونی
وینیکات اصرار دارد که اگر نوزاد مقدار کمی از ناامیدی را احساس نکند، مفهومی از واقعیت بیرونی را شکل نخواهد داد. توانایی داشتن توهم، پیش نیاز لازم برای ایجاد حس واقعیت است.
بنابراین، تلاش برای «مادر به اندازه کافی خوب» بودن، نسبتاً پیچیده است که شامل ایجاد تعادل بین دو فرآیند مهم است:
- در ابتدا مادر یا مراقب، باید به طور فداکارانه به همه نیازهای نوزاد توجه کند.
- مادر باید به تدریج به نوزاد اجازه دهد تا نیازی را جدا از برآورده شدن فوری آن تجربه کند. البته طبیعتاً این مدت باید در ابتدا بسیار کوتاه بوده و با گذشت زمان افزایش یابد.
در مجموع، با داشتن یک مفهوم مادر به اندازه کافی خوب، کودک توانایی زندگی در دو جهان را دارد: از یک سو، دنیای توهم، خیال و جادو، و از سویی دیگر، دنیای واقعی یا دنیایی که همیشه مطابق با خواسته های او نیست.
کودکان نیاز دارند گاهی شکست بخورند
کودکان در واقع باید از فرزندپروری ناقص بهره مند شوند. وینیکات هزاران نوزاد به همراه مادران شان را مشاهده کرد و متوجه شد زمانی کودکان می توانند روابط خوبی در کودکی و بزرگسالی با افراد برقرار کنند که در رابطه با مادرشان، مفهوم به اندازه کافی، ناکامی و اهمیت دریافت کرده باشند. (البته در مورد شکست های بزرگ مانند کودک آزاری و بی توجهی صحبت نمی کنیم).
روند تبدیل شدن به یک مفهوم مادر به اندازه کافی خوب برای کودک، در طول زمان اتفاق می افتد. وقتی کودکان ما نوزاد هستند، سعی می کنیم دائما در دسترس باشیم و فورا به آنها پاسخ دهیم. به محض این که گریه میکنند، به آنها غذا میدهیم یا آنها را بغل می کنیم یا پوشک هایشان را عوض می کنیم؛ به عبارت دیگر، هر کاری که لازم است انجام میدهیم تا احساس بهتری داشته باشند. این مسئله مهم است زیرا به فرزندان مان می آموزد که ایمن هستند و از آنها مراقبت می شود.
مسئله این است که ما نمیتوانیم برای همیشه این سطح از توجه را به فرزندانمان معطوف کنیم، و همچنین نباید هم این کار را بکنیم. این امر، دقیقاً هدف وینیکات است. او معتقد بود که راه رسیدن به مفهوم مادر به اندازه کافی خوب، این است که مادر «به اندازه کافی» خوب باشد. کودکان به مادر (یا مراقب اصلی) خود نیاز دارند که به طور منظم آنها را به شیوه های قابل تحمل شکست دهد تا بتوانند زندگی در دنیایی ناقص و واقعی را بیاموزند.
هدیه مادر به اندازه کافی خوب
بچهها باید هر روز به روشهای هرچند کوچک یاد بگیرند که دنیا حول خواسته های آنها نمی چرخد، هر درخواست شان مورد توجه قرار نمی گیرد و رفتارشان بر دیگران تأثیر می گذارد. کودکان باید از طریق تجربه بیاموزند که زندگی می تواند سخت باشد، ممکن است گاهی احساس ناامیدی کنند، همیشه به مقصد و هدف خود نخواهند رسید؛ و علی رغم همه اینها، آنها همچنان می توانند انسان های خوبی باشند.
اگر فرزندان ما هرگز این تجربیات را نداشته باشند و همیشه نیازهای آنها برآورده شود، توانایی مدیریت چالش هایی که به ناچار به وجود می آیند را نخواهند داشت. آنها یاد نخواهند گرفت که احساس بی حوصلگی، ناراحتی، غمگینی یا ناامیدی گاهی خوب است. آنها یاد نخواهند گرفت که بارها و بارها زندگی می تواند دردناک و خسته کننده باشد، اما می توانند از آن عبور کنند.
به طور خلاصه، ایجاد انعطاف پذیری در فرزندانمان، هدیه یک مادر به اندازه کافی خوب است.
کامل بودن، همیشه یک گزینه نیست
یک نکته مهم دیگر وجود دارد که باید در مورد مفهوم مادر به اندازه کافی خوب به خاطر بسپاریم. هدف گذاری برای «کامل بودن» می تواند هم برای شما و هم برای فرزندتان مشکلاتی ایجاد کند. مفهوم مادر به اندازه کافی خوب بودن نه تنها هدیه ای برای فرزندان است، بلکه اجتناب ناپذیر نیز هست؛ زیرا برآورده کردن تک تک نیازهای فرزندان مان ممکن نیست.
حتی اگر مادر کامل بودن به نحوی امکان پذیر بود، نتیجه نهایی، شکل گیری کودکی ظریف و شکننده بود که نمی توانست حتی کوچک ترین ناامیدی را تحمل کرده و با آن دست و پنجه نرم کند. مسلما هیچ مادری این را برای فرزندش نمی خواهد. مادر شدن مستلزم پذیرش یک مسئولیت منحصر به فرد است. شما در این مسئولیت یک انسان را به وجود آورده و از آن مراقبت می کنید.
پیام وینیکات
این هدف گذاری که «کامل ترین» یا «بهترین» مادر باشید می تواند مشکلات ناخواسته ای برای شما و فرزندتان ایجاد کند. پیام وینیکات این است که برای تربیت کودکی که از نظر روانی سالم بوده و احساس کند دوستش دارند و تحت مراقبت است، نیازی نیست «بهترین» مادر باشید. شما فقط باید یک مفهوم مادر به اندازه کافی خوب باشید که از نیازهای جسمی و عاطفی اولیه کودک خود مراقبت می کند. اگر کودک شما به طور کلی احساس امنیت و عشق می کند، می تواند نقص های شما را تحمل کرده و ببخشد.
با اینکه گفتنش آسان تر از انجامش است، اما برای برخی از ما، مفهوم به اندازه کافی خوب بودن، مانند تسویه حساب به نظر می رسد. شما سخت کار می کنید تا مادر خوبی باشید و هر روز تصمیم می گیرید تا بهترین ها را به فرزندتان بدهید؛ پس چه نیازی است که سطح توقعات را پایین بیاورید؟ شما احتمالاً فداکاریهای مالی، شخصی و حتی حرفهای کردهاید، بنابراین آیا نباید بهترین مادر باشید؟
اما شما و نوزادتان هر دو انسان هستید و کمال، در هیچ کدام از روابط انسانی ممکن نیست. مطمئناً، هیچ کس نمی خواهد در مادر شدن «شکست» بخورد، ولی چه کسی شما را قضاوت می کند؟ خودتان؟ یک صدای خیالی از زنان منتقد؟ اما در هر صورت کمال یک هدف غیر ممکن است. در هیچ شغل یا رابطه انسانی امکان پذیر نیست و قطعاً در فرزندپروری هم امکان پذیر نیست.
به جای اینکه وقت خود را صرف قضاوت کردن خود کنید و به این فکر کنید که آیا در تربیت فرزندتان نمره عالی می گیرید یا نه، سعی کنید وقتی با کودک خود هستید، دلسوزی و اصالت را هدف قرار دهید. والد دلسوز و اصیل، شخصی است که کودک شما قرار است دوستش داشته باشد، و الگویی است که فرزندتان با بزرگ شدن از او یاد خواهد گرفت.
از آنجایی که مادر شدن شغل سختی است، همه ما گاهی اوقات در آن شکست می خوریم؛ اما تلاش شما به فرزندتان کمک خواهد کرد. آنها به چیزهایی مانند در آغوش کشیده شدن، با همدیگر شام خوردن و قهقهه های مشترک نیاز دارند.
یکی از نشانه های سلامت روانی این است که بپذیریم هیچ یک از ما کامل نیستیم. هر چه زودتر بپذیرید که قرار نیست مادر کاملی شوید، زودتر می توانید خودتان را آماده کنید که فرزندتان هم در آینده کامل نخواهد بود.
مرور نوشتار
مفهوم مادر به اندازه کافی خوب توسط متخصص اطفال و روانکاو بریتانیایی دونالد وینیکات ابداع شد.
وینیکات در بحث انطباق مادر یا مراقب با نیازهای نوزاد، فکر کرد که مفهوم مادر به اندازه کافی خوب با سازگاری «تقریباً کامل» با نیازهای کودک شروع می شود. مادر کاملاً وقف کودک است و به سرعت تمام نیازهای او را برآورده می کند. او خواب و نیازهای خود را قربانی می کند تا نیازهای نوزادش را برآورده کند.
با گذشت زمان، مادر به نوزاد اجازه می دهد تا مقدار کمی از ناامیدی را تجربه کند. او همدل و دلسوز است، اما فوراً برای هر گریه کودک عجله نمی کند. البته در ابتدا محدوده زمانی برای این ناامیدی باید بسیار کوتاه باشد. او ممکن است به نوزاد اجازه دهد تا چند دقیقه قبل از شیر خوردن شبانه اش گریه کند، اما فقط برای چند دقیقه. او «کامل» نیست، اما مفهوم به اندازه کافی خوب است که کودک فقط کمی احساس ناامیدی می کند.
نتیجه گیری
واقعیت این است که در اکثر مواقع یا مفهوم مادر به اندازه کافی خوب هستیم یا نیستیم. اگر مفهوم مادر به اندازه کافی خوب نباشیم، ممکن است فرزندانمان را به روشهای غیرقابل پیشبینی و احتمالاً جبران ناپذیری ناامید کنیم. اگر مفهوم مادر به اندازه کافی خوب باشیم -که اکثر ما هستیم- اغلب آن را به درستی انجام می دهیم و فقط گاهی اوقات اشتباه می کنیم.
فرزندان ما ممکن است به دلیل اینکه ما آنها را ناامید کرده ایم، آزرده، ناامید یا غمگین شوند، اما در آن لحظات کوتاه، می آموزند که زندگی سخت است. هر بار که فرزندانمان را ناامید میکنیم، و آنها از آن موضوع عبور میکنند، آن ها کمی «قویتر» میشوند. این هدیه مفهوم مادر به اندازه کافی خوب است، و وقت آن است که همه ما آن را در آغوش بگیریم و این مفهوم مادر به اندازه کافی خوب را به خاطر بسپاریم.