طرفداری، واژه ای است بس پیچیده که هر چقدر بخواهیم تحلیلش کنیم، پیچیده تر و عمیق تر می شود. گویی تبدیل شده به یکی از مبهم ترین واژه ها در عصر نوین ارتباطات جمعی. اما به راستی، طرفداری چیست؟ به این متن نگاه کنید:
عزیز آل تایم لو (all time low)،
میدانم که وقتی طرفداران میگویند تو جانشان را نجات دادی، خجالتآور است، اما در اینجا یکی از طرفداران یک بار دیگر این را میگوید:
تو زندگی منو نجات دادی.
هیچوقت در زندگیام به پایان دادن به آن فکر نکردهام، اما تو، گذراندن تمام لحظات سخت را آسانتر کرده ای.
قرار بود من کسی باشم که آن را آسان می کند. دختری از خانواده ای مرفه و حامی که می خواهند موفق شوم. کسی که هیچ مشکل مالی، داستان های شاهزاده با اسب سپید یا غم نداشته باشد.
اما، این تنها چیزی بود که اجازه داشتم باشم. دختری که کارش آسان است و نباید غمگین باشد، زیرا من برای چه چیزی باید ناراحت باشم؟
به همین دلیل است که من توسط شما و موسیقی شما نجات یافته ام. وقتی هدفونم را در پایان روز می گذارم، لایههای ضخیمی که روی خود گذاشتم تا دور خودم سنگر بسازم، فرو میریزند. من بالاخره خودم هستم؛ هر قطعه ناقص، شکننده و ظریفی از خودم. آزادم تا وقتی به «دلتنگی یا Missing you» و «درمان یا therapy» گوش میدهم، من واقعی باشم.
اگرچه این فقط موسیقی نیست. این انجمنی است که برای من و تک تک طرفدارانی که دارید، ایجاد کرده ای. از کنسرتهایی که اجرا میکنی سپاسگزارم، زیرا هرگز نمیتوانستم دخترانی را در آنجا ملاقات کنم که اسرار مخفی بیشتری را، نسبت به دوستانی که برای سالها داشتهام، برایشان باز کنم. ممنون که باعث شدی احساس امنیت کنم.
از حضورت در تمام این روز ها سپاسگزارم: وقتی پدر و مادرم مردند، وقتی برای اولین بار به مدرسه شبانه روزی رفتم، وقتی مدرسه ام در آتش سوخت، و وقتی در این دنیای به سرعت در حال تغییر احساس تنهایی و رهایی کردم، تنها چیزی که در زندگی من ثابت مانده است موسیقی توست.
اکثر مردم می گویند: «این فقط یک گروه است»، اما تو فقط یک گروه نیستی.
تو گروه منی
گروه مورد علاقه من و حتی بعد از سی سال که سلیقه موسیقی من کاملاً با آنچه اکنون هستم متفاوت است، تو همچنان گروه مورد علاقه من خواهی بود.
بنابراین، من این نامه را همانطور که شروع کردم به پایان می برم.
تو زندگی منو نجات دادی.
بخش های نوشتار
طرفدار کیست؟
طرفدار، فردی است که علاقه یا تحسین شدیدی نسبت به یک فرد مشهور یا یک موضوع خاصی را نشان می دهد که می تواند ورزش، هنر، سرگرمی و… باشد. در لغت نامهی مریم وبستر، طرفدار به یک مرید مشتاق (اغلب دنبال کننده) معنی شده. اما این کلمه، همچنین شکل کوتاه شده کلمه «متعصب» است، به معنای «با اشتیاق بیش از حد و اغلب تعلق خاطر شدید غیرانتقادی».
اما این واژه ها، صرفا معنی یک طرفدار نیست. در بطن این کلمات، احساسی عمیق تر نهفته است که اگر با دقت بیشتری آن را باز کنیم، معنی حقیقی آن، مشخص میشود. طرفداران مختلف، معانی متفاوت و عمیق تری را از طرفداری بیان میکنند که شنیدن آنها، به درک بیشتر ما از این واژه کمک میکند:
“یک هوادار واقعی مثل یک مادر است، تا ته دل از فرزندش مراقبت می کند. وقتی کودک بیمار می شود اشک می ریزد و وقتی کودک به موفقیت می رسد و احساس غرور می کند، مجدد اشک می ریزد”.
وقتی دقت می کنیم، متوجه میشویم که تفاوت قابل ملاحظه ای از این واژه نسبت به لغت نامه های سرد و بیروح، وجود دارد.
در این نوشتار، سعی دارم تا به تحلیل روانشناختی طرفداری بپردازم و مزایا و معایب طرفدار بودن را یک یه یک تحلیل کنم و به یک جمع بندی نهایی از این آتش شعلهور درون هر فرد برسم.
انواع طرفداری
تقسیم بندی های کاملا متفاوت و متنوعی از انواع طرفداری ها و هواداری ها وجود دارد که از طرف خود انجمن ها تعریف شده اند. برای مثال گروه های متفاوتی از سمت طرفداران سری داستان های هریپاتر توسط انجمن خود طرفدار ها معرفی شده اند که با تقسیم بندی های طرفداران انیمه، کاملا متفاوت هستند و بین خود اعضای انجمن، معنا دارد و خارج از آن گروه ها، کسی متوجه معنی واژه های طرفداران نمیشود.
اما اگر بخواهیم هم به صورت کلی و هم جامع توصیف کنیم، دو نوع طرفدار وجود دارد: عادی و متعصب.
طرفداران عادی (انتقادی)
افرادی هستند که از دنبال کردن فرد و موضوع محبوبشان، لذت میبرند. با انجمن طرفداریشان در ارتباط اند و سعی میکنند به یکدیگر، حرف های دلشان را منتقل کنند. سعی میکنند که از موضوع مورد علاقهشان حمایت کنند تا هم خودشان را خوشحال کنند و هم دیگران را. هدف از این نوع طرفداری، پیدا کردن حال خوب است.
مهمترین مولفه ای که این نوع از هواداران دارند، تفکر انتقادی است. یعنی سعی میکنند که تا جایی که آسیب ای به سلامت روانشان وارد نشود، از موضوع یا فرد مورد علاقهشان حمایت کنند و در جایی که مشاهدهگر آسیب در خود و بین افراد انجمن و دیگر انجمن ها باشد، سعی میکند که نظر مخالف بدهند و یا آنجا را ترک کنند. به عبارت دیگر، قدرت تحلیل این نوع از هواداران، بالا است و سعی میکنند با در نظر گرفتن تمام جوانب اخلاقی، نظر صحیح را ارائه کنند تا هم خود و هم دیگران، آسیب نبینند.
طرفداران متعصب (غیر انتقادی)
این نوع از افراد، نقطه مقابل گروه بالا هستند. به هر قیمتی که شده، سعی دارند که از موضوع خود و انجمن خود، حمایت کامل کنند و هدفشان رسیدن به حال خوب نیست، هدفشان حمایت یک جانبه و پیروزی است.
مولفهی مهم این نوع از طرفداری، کمبود یا نداشتن تفکر نقادانه است. پایهی صحت و عدم صحت یک چیز را، حرف فرد یا موضوع مورد علاقه اش میدانند و سعی میکند بر اساس آن، رفتاری را انجام دهد. قدرت تحلیل پایینی دارند و تمام جوانب رفتارشان را مشاهده نمیکنند.
گاهی اوقات نیز این طرز فکر، باعث ایجاد رفتارهای خطرناکی میشود که عواقب جبران ناپذیری برای خود و دیگران میتواند داشته باشد.
تحلیل طرفداری
وقتی پای تماشای تیم محبوبمان هستیم، وقتی به گروه موسیقی مورد علاقهمان گوش میدهیم، وقتی کتاب نویسندهی دوست داشتنی مان را میخوانیم، به آثار فیزیکی و ذهنی آن اثر توجهی نداریم. و این طبیعی است، چون تنها چیزی که از آن اطلاع داریم و مهم هست، داشتن حس خوب است.
اما در این بخش، سعی داریم تا در دو بخش مجزا، به این پرسش پاسخ دهیم که «طرفداری چیست؟» و این پدیده را تحلیل کنیم:
تحلیل روانشناختی طرفداری
خوشحالی پس از پیروزی یا غم پس از شکست تیم های ورزشی، گویی نمایانگر پیروزی و شکست خود افراد بیننده مسابقه است. طرفداری، چیزی فراتر از دیدن است؛ تمام احساسات محبوب شان، درونی شده.
خودانگاره
پدیده ای در ادبیات روانشناسی، به نام خودانگاره وجود دارد که در برگیرنده ی تمام درک و ذهنیت و احساسی است که یک فرد، نسبت به خویشتن خویش دارد. این فرد، نسبت به تجربیات شخصی، اگر خود را در زمینه ای توانا و آگاه بداند، خودانگاره اش به طور متفاوتی نسبت به اینکه خود را ناتوان و ناآگاه بداند، شکل میدهد. به عبارت دیگری، خودپنداره نحوه درک ما از رفتار ها، توانایی ها و ویژگی های منحصر به فرد خود است.
به عنوان مثال، باورهایی مانند «من یک دوست خوب هستم» یا «من یک فرد مهربان هستم» بخشی از یک خودپنداره کلی است. این تصویر از خود، به طرق مختلفی از جمله از طریق تعامل ما با افراد مهم زندگی مان ایجاد می شود. ادراک ما از خود مهم است زیرا بر انگیزه ها، نگرش ها و رفتارهای ما تأثیر می گذارد و همچنین بر احساس ما نسبت به فردی که فکر می کنیم هستیم، از جمله اینکه آیا ما شایسته هستیم یا اینکه ارزش خود را داریم، تأثیر می گذارد.
در طرفداری، این خودانگاره توسط خود، از دیگری، نمونه برداری می شود و مردم تمایل دارند طرفداران افرادی باشند که ما آنها را نسخه ایده آلی از خود تصور می کنیم. بدین معنی که چون تصور میکنیم خودانگاره ناقصی داریم، سعی داریم تا خودانگاره دیگری که بسیار از ما کامل تر و ایده آل تر هست را درونی کنیم.
این مرحله از ایده آل سازی، میتواند طبیعی و سالم باشد، اما اگر به طور کلی، مشکلی در سلامت روان و حال خوب شما وارد کند، کاملا آسیب زننده میشود. خودپنداره همیشه با واقعیت همسو نیست. هنگامی که آن را با واقعیت، هم تراز می کنید، گفته می شود که خودپنداره شما همسو است. اگر بین اینکه چگونه خود را (تصویر خود از خود) میبینید و کسی که آرزو میکنید (خود ایدهآلتان) بودید، ناهماهنگی زیادی وجود داشته باشد، خودپنداره شما ناسازگار است. این ناهماهنگی می تواند بر عزت نفس تأثیر منفی بگذارد. افرادی که در سطح طرفداران متعصب هستند، در این مرحله ناسالم، قرار دارند.
تحلیل علوم مغز و اعصاب
در کنسرت های شلوغ و پرجمعیت، تمام طرفدار ها، یک صدا با خواننده اصلی، یک قطعهی خاصی رو می خوانند. افرادی که در خانه به تماشای تیمشان نشستند، از پشت صفحه تلویزیون، با صدای بلند، بازیکن ها را راهنمایی میکنند. انگار جزوی از اعضای اصلی هستند.
نورون های آینه ای
نورون های آینه ای بیش از بیست سال پیش در ناحیه پیش حرکتی شکمی اف ۵ (F5) میمون ماکاک کشف شدند. از زمان کشف آنها، مطالب زیادی در مورد این نورون ها، هم در ادبیات علمی و هم در مطبوعات رایج نوشته شده است و متوجه شده اند که این نورون ها، بستر عصبی زیربنایی مجموعه وسیعی از عملکردهای مختلف باشند.
به گفته دیوید ایزل، مدیر بالینی و مدیر عامل ارائهدهنده درمان موسسه دارین ولنس، انسانهای بالغ در مغز خود نورونهای خاصی به نام نورونهای آینهای دارند که به ما اجازه میدهند دیدگاههای خارج از خودمان را درک کنیم. این نورونها به ما این امکان را میدهند که خود را به جای دیگران بگذاریم و تصور کنیم که در یک لحظه خاص، در او چه می گذرد.
با این تعریف از نورون های آینه ای، میتوانیم دلیل عکس العمل های طرفداران در برابر بازی های تیم محبوب شان و لذت تماشای قسمت جدید سریال پرطرفدار «چیز های عجیب» را، راحت تر درک کنیم.
مزایای طرفدار بودن
با تمام گفته های بالا، متوجه شدیم که داشتن روحیه ی طرفداری، مزایای بسیاری را میتواند برایمان داشته باشد. تصور کنید گروه مورد علاقهتان، البوم تازه ای را منتشر کرده است. اولین عکس العملی که میتوانید داشته باشید، خوشحالی است و بعد سعی میکنید به بقیه ی دوستانتان که این گروه را دوست دارند، اطلاع بدهید و احساس خوشحالی جمعی را دریافت میکنید. به همین راحتی شما به حال خوب رسیدید، هر چند میتواند کوتاه مدت باشد اما ارزش بسیار زیادی برای سلامت روان تان دارد. در ادامه، به تعدادی از مزایای طرفداری، نگاهی می اندازیم:
احساس اجتماعی
یکی از مزیتهای مهم طرفدار بودن، این است که میتوانید حس واقعی جامعه را تجربه کنید. اگر در یک استادیوم ورزشی یا در کنسرت گروه مورد علاقه خود هستید، افراد زیادی در اطراف خود خواهید داشت که علایق مشابهی دارند و واقعاً می توانید احساس کنید که عضوی ارزشمند در یک گروه هستید.
افزایش اعتماد به نفس
از آنجایی که با افراد مورد علاقه خود معاشرت خواهید کرد و در مواقع سخت از یکدیگر حمایت خواهید کرد، به مرور زمان، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.
کنار آمدن با پستی و بلندی های عاطفی
طرفداری یک راه عالی برای یادگیری نحوه برخورد با نوسانات عاطفی است. از آنجایی که باخت ها و بردهای زیادی را تجربه خواهید کرد، هر چند وقت یک بار در یک ترن هوایی هیجانی قرار می گیرید و از طریق آن تجربیات، به احتمال زیاد بتوانید به روشی بسیار آسان تر با احساسات خود کنار بیایید.
کاهش استرس
برای اینکه سطح استرس خود را کاهش دهید، طرفدار بودن می تواند راهی عالی برای انجام این کار باشد، زیرا هر چند وقت یک بار می توانید به استادیوم بروید و نظر خود را بیان کنید و فشار خود را رها کنید، که ممکن است برای وضعیت کلی روانی شما، کاملاً سالم باشد.
معایب طرفداری
در کنار تمام مواردی مثبتی که برای طرفداری قائل هستیم، بخش تاریکی هم دارد که از چشم هایمان به دور است. در ابتدای این نوشتار، به شکل کامل طرفدار در لغتنامه ها اشاره کردم؛ متعصب. حقایق مطلق و ثابتی که متعصبین به آن تعصب دارند، میتواند سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مذهب و… باشد اما این ها چیز هایی نیستند که یک فرد را متعصب میکنند، بلکه نحوه باور آنهاست. طرفداری میتواند از طریق کژکاری ها شناختی، آثاری از این قبیل برای افراد داشته باشد:
علاقهمندی غیر منطقی (وسواس گونه)
در حالی که بسیاری از افراد می توانند به شیوه ای سالم در انجمن هواداری خود ارتباط داشته باشند، برخی دیگر ممکن است نسبت به تیم مورد علاقه خود یا هنرمند مورد علاقه خود، وسواس واقعی پیدا کنند.
جدی شدن طرفداری
یکی دیگر از مشکلات طرفداری این است که بسیاری از مردم، فراتر از حد عادی دنبال کردن پیش میروند، به طوری که از بقیهی جنبه های زندگی خود غافل میشوند، چون مصرف کننده بودن ساده است و از خطر افتادن در سیر عادی زندگی و مشکلاتش، دوری میکنند.
خدشه دار شدن ارتباطات با خانواده و دوستان
در موارد شدید، هواداری حتی می تواند منجر به درگیری بین اعضای خانواده یا دوستان شود. اگر دوستان شما از باشگاههای مختلف حمایت میکنند، احتمال دارد دیر یا زود، درگیری هایی به وجود بیاید زیرا همه فکر میکنند باشگاه آنها، بهترین است. در بدترین حالت، ممکن است دوستی ها به دلیل رقابت های مربوط به هواداری، از بین برود.
درگیری با طرفدار های دیگر
همچنین طرفدار هایی وجود دارند که مایل اند درگیری های جدی با گروه های مختلف از طرفداران، داشته باشند. اغلب اوقات، هنگامی که مجموعه های مختلف هواداران با هم درگیر می شوند، اختلافات و حتی درگیری های فیزیکی ایجاد می شود که می تواند به آسیب های جدی برای برخی از طرفدار ها تبدیل شود.
با تمام این مشکلات، آیا طرفداری از گروه مورد علاقه ام، کار درستی است؟ آیا با وجود خطرات احتمالی برای هواداری، برای سلامت روانم مفید است؟
قطعا بله، چون با داشتن روحیهی طرفداری، میتوانیم به حال خوب برسیم. هدف از تمام کارهایی که در طول روز انجام میدهیم، رسیدن به حال خوب است و با این تفریح (به روش صحیح) امکان رسیدن به این هدف، امکان پذیر است. ولی چه مهارتی نیاز داریم که درون این چاه نیفتیم؟
تفکر انتقادی
تفکر انتقادی، فرآیند ذهنی منظم مفهوم سازی، بکارگیری، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزیابی اطلاعات جمع آوری شده یا تولید شده توسط مشاهده، تجربه، تأمل، استدلال یا ارتباط به عنوان راهنمای باور و عمل است. به عبارتی، توانایی تفکر واضح و منطقی و درک ارتباط منطقی بین ایده ها است. در اصل، تفکر انتقادی، بیانگر استفاده از توانایی خود برای استدلال است و به این معناست که به جای گیرنده منفعل اطلاعات، یادگیرنده ی فعال باشیم.
این نوع از تفکر، نیازمند داشتن یکسری از مهارت ها است از قبیل:
- موضوعات مختلف را، به صورت عینی و با دیدگاه انتقادی نگاه کنیم.
- استدلال های مختلفی را که در رابطه با یک موضوع خاص وجود دارد، شناسایی کنیم.
- یک دیدگاه را ارزیابی کنیم تا مشخص شود چقدر قوی یا معتبر است.
- هر نقطه ضعف یا منفی ای که در شواهد یا استدلال وجود دارد را بشناسیم.
- توجه داشته باشیم که چه پیامدهایی ممکن است پشت یک بیانیه یا استدلال وجود داشته باشد.
- برای استدلالی که میخواهیم بیان کنیم، استدلال ساختاریافته و قابل پشتیبانی ارائه کنیم.
یکی از بزرگترین دلایلی که در افراد طرفدار، تعصب ایجاد میشود، کمبود و یا نبود مهارت تفکر انتقادی است. بدین معنی که برای یک ایده، یک موضوع و یا یک فرد، چنان حمایت غیر منطقی ای نشان میدهند که باعث بروز مشکلات متعدد از قبیل موارد بالا می شود که خیلی از آنها، غیر قابل جبران هستند.
این نوع از مهارت، چیزی نیست که یک شبه یا چند روزه بدست بیاید، به مرور زمان توسط خود فرد، در ساختار روانی اش، بهبود پیدا میکند و نه تنها برای طرفداری، بلکه برای تمام رفتار هایی که در طول زندگی انجام خواهیم داد، نیاز داریم تا به این مهارت، قدرت بدهیم.
جمع بندی
به سوال اول برمی گردیم، طرفداری چیست؟ طرفداری، یک تفریحی میتواند باشد که رنگ تازه ای به زندگی شما بدهد و به همان اندازه، میتواند سلامت ذهن و روان شما را، خدشه دار کند. سبک زندگی ما، نحوهی طرفداری ما را می سازد. با تمرین مهارت تفکر انتقادی و قرار دادن آن بعنوان یکی از اصولی ترین معیار های سبک زندگی مان، سعی کنیم تا طرفدار های خوبی در ابتدا برای خود و در مرحلهی بعد، برای دیگران باشیم. یادمان باشد که بزرگترین و مهم ترین طرفدار ما، خود ما هستیم.
مهرداد ملتفتی
جالب بود✌🏿