با شنیدن واژه مثلث، به یاد چه می افتید؟ ریاضی؟ مثلث عشقی؟ برمودا؟ فکر می کنید، در دنیای روانشناسی هم جایی برای مثلث ها وجود دارد؟ شاید ترسیم یک مثلث، ساده ترین تکلیف ریاضی باشد که معلم مدرسه از دانش آموز ابتدایی اش می خواهد؛ اما همین تکلیف، گاهی از سوی درمانگر به بزرگسال تحت درمان، داده می شود.
روانشناسی مثلث ها در واقع در نظریه خانواده درمانگری به نام بوئن دیده می شود. بوئن عقیده دارد وقتی مشکلی برای زن و شوهر پیش می آید، نظام دو نفره شان کسی را برای کمک صدا می کند. این نفر سوم می تواند کودک شان، والدین شان یا دادگاه باشد.
فکر می کنید یک کودک آسیب پذیر چگونه می تواند از پیامدهای ناگوار بحث والدین در امان بماند؟ خانواده های زن و شوهر یا دادگاه چگونه مثلثی شکل خواهند داد؟ درمانگر هم می تواند نفر سوم مثلث باشد؟ پاسخ تمامی این سوال ها را در نوشتار مثلث سازی در خانواده خواهید یافت.
بخش های نوشتار
مثلث های اطراف ما
مثلث، یکی از اشکال هندسی است که به وفور می توان آن را در گوشه و کنار جهان یافت. مثلث های طبیعی (رشته کوه ها)، مصنوعی (اهرام ثلاثه مصر)، فرضی (مثلث برمودا) و روانشناختی (مثلث عشق استرنبرگ) زیادی در دنیای ما وجود دارند.
حتی در مرکزیت صورتمان، یک مثلث حجیم شده تقریبا بزرگ داریم… خب اگر نمی خواهید به سراغ آینه و وارسی ابعاد بینی تان بروید، می توانیم به مثلث های مهم تر زندگی در نوشتار مثلث سازی در خانواده توجه کنیم!
مثلث سازی در روانشناسی
مثلث های روانشناسی را می توان در نظریه خانواده درمانی بوئن (Murray Bowen)، با عنوان «نظام های خانواده» جستجو کرد. به نظر بوئن، سنگ بنای اصلی در نظام عاطفی هر خانواده، مثلث است. خانواده به عقیده بوئن، یک واحد هیجانی و شبکه ای از روابط بهم گره خورده است که بهترین راه فهمیدن آن، تحلیل در یک چهارچوب چندنسلی و تاریخی است. این موضوع را در قسمت «انتقال بین نسلی اضطراب ها»ی نوشتار مثلث سازی در خانواده بیشتر توضیح می دهم.
در واقع زمانی که سطح اضطراب خانوادگی پایین و شرایط بیرونی آرام و تحت کنترل باشد، سیستم دو نفره می تواند به خوبی احساساتش را به اعضاء منتقل کرده و برای خانواده، تصمیم گیری کند. البته سیستم دونفره، ناپایدار است و در موقعیت های اضطراب آور، شخص سوم (که اغلب از بقیه آسیب پذیرتر است) وارد رابطه خواهد شد.
این سیستم سه نفره یا مثلث شکل گرفته گاهی به کاهش تنش ها کمک می کند؛ اما در بسیاری موارد هم می تواند چالشی جدی محسوب شود. در ادامه نوشتار مثلث سازی در خانواده از این چالش ها برایتان خواهم گفت و می بینید که مثلث ها چقدر می توانند به زندگی ما نزدیک باشند.
نظریه نظام های خانواده
گذر از فرد به خانواده او
بوئن با مشاهدات خود، متوجه شد که شدت هیجانی تعامل مادرـکودک، نه تنها رابطه بین مادر و کودک، بلکه همه روابط اعضاء در خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. بوئن برای تشخیص مثلث سازی در خانواده، مفهوم خانواده مشکل دار (problematic family) را انتخاب کرد.
تعریف خانواده مشکل دار به این صورت است: یک واحد هیجانی نامتعادل که اعضای آن نمی توانند خودشان را به شکل موفقیت آمیزی، از یکدیگر متمایز کنند. منظور از تمایز، جدا کردن هویت خود به عنوان فردی مستقل است.
در نظریه نظام ها خانواده و رویکرد درمانی بوئن، تمرکز از یک عضو خانواده یعنی بیمار مبتلا به بیماری به سمت کل خانواده به عنوان یک گشتالت (کل به معنای چیزی فراتر از اعضای آن) تغییر پیدا کرده است.
انتقال بین نسلی اضطراب ها
از دیدگاه نظریه نظام های خانواده، نسل های گذشته، می توانند اضطراب مزمن را انتقال دهند. منظور، فرآیند انتقال بین نسلی از خانواده پدری/مادری به خانواده فعلی است. این اضطراب، با تجارب اعضای خانواده برای ایجاد تعادلی بین با هم بودن و متمایز کردن خود به عنوان یک فرد ارتباط دارد.
برای یک مثال ساده، ممکن است مادر شما در خانواده خودش برای رفتن به دانشگاه شهر دیگر، با مخالفت مادرش مواجه شده باشد؛ اما همچنان با درس خواندن شما دور از خانه مخالفت کند! به این معنا که مادر شما همان اضطرابی را تجربه می کند که مادرش به او منتقل کرده است.
اگر در تلاش برای مقابله با این اضطراب اجتناب ناپذیر، خانواده همچنان بر با هم بودن، تاکید کند، بی تعادلی ایجاد شده و فرد از مسیر کارکرد های هیجانی و خودمختاری موردنظرش دور می شود. در مثال بالا، شما احتمالا با انتخاب دانشگاه سر کوچهتان حس مستقل بودن (هویتی ورای وابستگی به خانواده) کمتری خواهید داشت.
مفاهیم هشتگانه بوئن
بوئن در ادامه نظریه نظام های خانواده، به مفاهیم هشتگانه ای در ارتباط با اضطراب مزمن و راه برطرف کردن آن در رابطه میان فرد و خانواده می پردازد: تمایز خود، مثلث ها، نظام هیجانی خانواده ای هسته ای، فرآیند فرافکنی خانوادگی، برش هیجانی، فرآیند انتقال چندنسلی، موضع خواهر و برادری و واپس روی اجتماعی.
در نوشتار مثلث سازی در خانواده، ما تنها به بررسی بخش «مثلث ها» خواهیم پرداخت؛ اما برای درک بهتر آن، نیاز داریم، ابتدا به مفهوم «تمایز خود» بپردازیم. اگر کنجکاوی بیشتری دارید، می توانید به کتاب خانواده درمانی مراجعه کنید.
آیا هر کسی به یک فرد مستقل تبدیل می شود؟
طبق نظریه نظام های خانواده، کسی که به خوبی تمایز یافته باشد، کسی است که می تواند بین تفکر و احساس، تعادل برقرار کند و ضمن ابراز هیجانات فردی، باورها و عقاید شخصی خود، عینیت، انعطاف پذیری و استقلالش را از فشارهای هیجانی خانواده، حفظ کند.
تمایز خود در قالب من ـ پیام ها بیان می شوند. من ـ پیام ها جملاتی درباره باورها و عقاید شخصی «من» هستند و میزان جدایی احساسات فرد از احساسات دیگران را نشان می دهند. به عنوان مثال، من با وجود آگاهی از پیامدهای مخالفت خانواده و یا دشواری مسیر، رشته پزشکی را انتخاب می کنم. برای درک بهتر، می توانید به مفهوم رویای شخصی در نوشتار کتابخانه نیمه شب و انیمیشن افسون (Encanto) سری بزنید.
این مفاهیم، به همان چیزی اشاره دارد که شاید بارها در اینستاگرام به آن برخورد کرده باشید: «بلوغ هیجانی»؛ به این معنا که فرد خود را به لحاظ هیجانی، از والدینش جدا کند. توجه کنید که حالت آرمانی در اینجا، دل بریدن از خانواده، بی احساس بودن یا عدم توجه به والدین نیست! بلکه تلاش برای تعادل و رسیدن به تعریفی از خود است. پس این جمله نوشتار مثلث سازی در خانواده را دوباره، با احتیاط بیشتر بخوانید.
نقطه مقابل تمایز در نظریه نظام های خانواده، مفهوم «امتزاج» است. کسانی که در پیچیدگی افکار و احساساتشان سردرگم شده اند، به راحتی در هیجانات خانواده غرق می شوند و ناچار، اضطراب شدیدی را تحمل می کنند. این افراد، در آینده نیز در همان موضع اولیه در خانواده پدری، گیر می کنند. برای مثال، فرد 40 ساله ای را تصور کنید که برای تصمیمی شخصی مانند مسافرت هنوز منتظر نظر پدر یا مادرش است.
مثلث سازی در خانواده شبیه مکانیزم دفاعی عمل می کند
حالا این تمایز و امتزاج را به رابطه زن و شوهری بیاورید. هر چه امتزاج درونی یک زوج بیشتر باشد، برقرار کردن تعادلی «پایدار» که هر دو را راضی کند، سخت تر خواهد بود. بوئن در عین حال که مراقب بود در تعامل هیجانی زوجین، مثلثی تشکیل نشود، همچنان مثلث سازی را راهی برای خنثی کردن رابطه اضطرابی دو نفره می دانست. به نظر شما هم متناقض می آید، نه؟
راستش باید بگویم، کارکرد مثلث سازی در خانواده، کمی شبیه مکانیسم های دفاعی است که در مواقع نیاز، با قدرت وارد می شوند و ما را به آرامش «موقتی» می رسانند؛ اما در طولانی مدت و با استفاده زیاد، اثر خود را از دست داده و ما را بیشتر در اضطراب غرق می کنند. برای مثال وانمود کردن همسر به اینکه عصبانی نیست، مدتی کوتاهی جواب می دهد؛ اما ممکن است ظرفی را به عمد در آشپزخانه بشکند و بحث دیگری آغاز شود. شاید در اینجا بیشتر بتوانید از مکانیسم دفاعی سر دربیاورید.
ضلع سوم مثلث، یک فرد آسیب پذیر است
برگردیم به بوئن تا منظور او را در قالب یک مثال، برایتان توضیح دهم: تصور کنید درمانگر از زوجی که در پروسه طلاق، به او مراجعه کرده اند، می خواهد پسر 16 ساله خود را به جلسه درمان بیاورند. سپس از پسر می پرسد: «نظرت درمورد طلاق والدینت چیست؟» پسر می گوید: «بالاخره، یک نفر هم نظر ما را خواست!»
در اینجا پدر و مادر متوجه می شوند که در روند درگیری هایشان، از پسر خود غافل مانده بودند و این بار با صداقت بیشتری، درباره رابطه و احساسات شان گفتگو می کنند. این یک کارکرد سازنده از مثلث سازی در خانواده است که به دست درمانگر، برنامه ریزی شده و با کم کردن اضطراب، شکل بندی هیجانی خانواده را به رابطه دو نفره آرام خود برمی گرداند؛ بدون آنکه آسیبی متوجه ضلع سوم این مثلث یعنی فرزند باشد.
اما مثلث سازی در خانواده، وقتی اهمیت می یابد که پدر و مادر بی آنکه بدانند، فرزند را وارد بحث کرده و هیجانات خود را روی نفر سوم آسیب پذیر، سرریز می کنند. چنانچه اضطراب در این شرایط، کاهش نیابد، تنش با حضور فرزند بیشتر شده و حتی مثلث سازی های پیچیده با گروه های بزرگتر شکل می گیرد و پای خانواده زن یا شوهر، موسسات اجتماعی و دادگاه، به این درگیری باز می شود.
حالا شاید بپرسید، آیا این رویه دردسرساز از مثلث سازی در خانواده، فقط هنگام درگیری های کنترل نشده (بدون درمانگر) رخ می دهد؟ آیا ممکن است در اتاق درمان هم با چنین چیزی روبه رو شویم؟ پاسخ، آری است! بیایید مثال خانواده ای با پسر 16 ساله را ادامه بدهیم.
فکر کنید در یکی از جلسات، پسر به این نکته اشاره کند: «پدر همیشه کار دارد و همین مشکلات ما را به وجود آورده است». سپس مادر، طرف پسر را گرفته و رو به درمانگر می گوید: «بله، خودتان می بینید که مشکل از چه قرار است». در اینجا توافقی بین پسر و مادر، شکل گرفته و درنتیجه درمانگر (به عنوان شخص سوم)، وارد مثلث سازی می شود!
بوئن نظام دونفره را بی ثبات می داند؛ طوری که در شرایط استرس زا، ممکن است به یک نظام سه نفره تبدیل شود. وقتی این مثلث سه نفره هم نتواند تنش را مهار کند، ناراحتی به سمت دیگران کشیده می شود؛ پس مثلث سازی در خانواده همیشه به کاهش تنش منجر نخواهد شد. امیدوارم با مثال های بالا، کارکرد دوگانه مثلث سازی، برایتان شفاف تر شده باشد.
مثلث های زندگی روزمره
حالا برای اینکه بهتر بتوانید مثلث های زندگی تان را بشناسید، به دسته بندی دیگری از بوئن توجه کنید که مثلث سازی در خانواده را در چهار موقعیت شرح داده است:
- اضافه شدن یک نفر می تواند، یک رابطه دونفره باثبات را بی ثبات کند (مانند تولد فرزند که زندگی زناشویی را ناهماهنگ می کند)؛
- حذف نفر سوم، می تواند یک رابطه دونفره با ثبات را بی ثبات کند (برای مثال رفتن فرزند از خانه به دلیل تحصیل و در نتیجه عدم امکان تشکیل مثلث با وجود اختلاف والدین)؛
- اضافه شدن نفر سوم، می تواند یک رابطه دونفره بی ثبات را باثبات کند (برای مثال، بیشتر شدن هماهنگی زن و شوهری که اختلافات زیادی دارند، پس از بچه دار شدن)؛
- حذف نفر سوم، می تواند رابطه دونفره بی ثبات را باثبات کند (برای مثال، خروج مادرزن یا مادرشوهری که همیشه جانبداری می کرده، سبب افزایش هماهنگی زناشویی می شود).
مثلث سازی رایج در فرهنگ ما
خب، صحبت ما از مثلث سازی در خانواده طبق نظریه نظام های خانواده بوئن، همینجا تمام می شود. اما شاید شما هم مانند من، چشمتان به سومین گزاره، واکنش بیشتری داده باشد. به راستی، اضافه شدن یک کودک به خانواده های مشکل دار، یک راه حل واقعی است؟ به نظر شما، این مسئله فرهنگی که «بچه بیارین، رابطه تون خوب میشه» چقدر می تواند درست یا نادرست باشد؟
در حقیقت، مشکل در هر رابطه ای که به وجود آمده باشد، نیازمند است، در همان بستر برطرف شود. تنشی که بین والدین وجود دارد، هیچگاه با آمدن بچه از بین نمی رود؛ بلکه تنها برای مدتی روی آن، سرپوش گذاشته می شود (شباهت مکانیسم دفاعی و مثلث سازی در خانواده را یادآوری کنید).
تصور کنید پدر و مادر، تمام همّ و غم خود را برای کودک می گذارند و آنگاه که کودک، بزرگتر شده و نیازی به مراقبت شبانه روزی ندارد، مسائل مشترکی که زن و شوهر را به هم پیوند می زند، کمتر می شوند. درست در همین موقع، دوباره مشکلات قدیمی سر باز می کنند!
پس مثلث سازی اولیه، تنها مشکل را به تاخیر انداخته است. مسئله قدیمی یک بار دیگر و این بار با تنش بیشتر و در رابطه با کودک، پدیدار می شود و یک رابطه ناسالم دو نفره را به یک رابطه ناسالم سه نفره تبدیل می کند!
گوشه هیچ مثلثی، پنهان نشوید
امیدوارم تاکنون متوجه شده باید که چقدر راحت مثلث ها درون زندگی ما شکل می گیرند و چقدر راحت تر به مثلث های درهم گره خورده ای تبدیل می شوند که دستیابی به راه حل را دشوارتر می کنند. متوجه شدیم که یک درمانگر، می تواند به شکل کنترل شده ای، این مثلث را به کمک درمان بیاورد و وضع را به آرامش نسبی برساند.
حالا نگاهی به دوروبرتان بیندازید و از خود بپرسید: آیا من درون یک مثلث، زندگی می کنم؟