آی آدم ها، عنوان یکی از مشهورترین شعرهای نیما یوشیج، شاعر اجتماعی معاصر است. این شعر، روایت کمک خواهی غرق شده ای است که به امید نجات، صدا می زند. «آی» از دردی حکایت می کند، از انسانی خبر می دهد که رنج می کشد و فریاد می زند: «آی آدم ها». دیگر از این گویاتر نمی شود، تو را به کمک طلبیده است؛ حالا چه می کنی؟ می روی کمک یا نه؟
در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج قصد دارم شما را به تماشای شعر نیما از دریچه مکتب اکسپرسیونیست و نقاشی مشهور آن، جیغ، اثر ادوارد مونک دعوت کنم.
واژه اکسپرسیونیست به بیان هیجانات و احساسات هنرمند در اثرش اشاره دارد. این مکتب با رویکرد اعتراضی خود، آدمیان را به بیدار شدن فرا می خواند. با این دیدگاه، وحشت شخصیت درون نقاشی مونک و فریاد آی آدم های نیما گویی ما را به یک مفهوم می رساند: نه به بی تفاوتی.
بخش های نوشتار
شعر نیما یوشیج
اولین بار این شعر را کجا خواندم؟
شعر آی آدم های نیما را بارها خوانده ام، شاید از کتاب ادبیات راهنمایی. اعتراف می کنم که هر دفعه مانند کتاب شازده کوچولو، حرف های جدیدی برای گفتن به من دارد. کنجکاوانه، سری به مقالات می زنم و به عنوان «تحلیل تطبیقی شعر آی آدم ها نیما یوشیج و نقاشی فریاد ادوارد مونک با تاکید بر مولفه های اکسپرسیونیستی» برمی خورم.
این مواجهه مرا به آن وامی دارد تا یکبار شعر را جلوی آینه بخوانم، آنگاه وقتی به چهره ام نگاه می کنم، می بینم شبیه آدمواره تابلوی جیغ شده ام: با همان دهانی گشوده و چشمان پر وحشت، به امید درک شدن و در آرزوی همراهی.
پس از این گذار پر تلاطم، دریافتم «آی» تنها یک فعل دستوری یا واژه دو حرفی برای صدا زدن نیست؛ بلکه تمام حروف الفبا و تمام کلماتی را که می توانند در این میان بگنجند، به خدمت گرفته است تا در یک فریاد جمعی شریک کند. فریادی نجیبانه که گویی تنها از قلم نیمای دردآشنا می شد آن را شنید. این بود که به فکر نوشتن تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج می افتم.
رویارویی واژه های متضاد در شعر
همانطور که در شعر می خوانید، شاعر از همین ابتدا شروع به توصیف جهان خود و جهان دیگری کرده است. این تقابل و تضاد را می توان در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج به صورت جفتـواژه های «دریا و ساحل»، «ابژه و سوژه» و «آدم ها و یک نفر» مورد بررسی قرار داد.
ساحل و دریا
در عبارات «آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان»، شاعر از رویارویی ساحل نشین و دریانورد برای بیان جهان خود و دیگری بهره می گیرد. ساحل به مثابه یکجانشینان دل خوش است، در مقابل دریا به عنوان دنیایی آزاد با موج های خروشان؛ که در یکی خندیدن و در دیگری، جان سپردن تصویر می شود.
این دو دنیای متفاوت، در قالب گروه های خودی و غیرخودی در روانشناسی اجتماعی مطرح هستند. جایی که آدم ها، اعضای گروه خود را ارجح تر و لایق تر برای زندگانی می دانند و از گروهای غیرخودی، انسانیت زدایی می کنند. نوشتار تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج پیشنهاد می کند فیلم فهرست شیندلر را تماشا کنید.
ابژه و سوژه
در ادامه تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج به عبارت روبرو می رسیم: «یک نفر در آب می خواند شما را … سایه هاتان را ز راه دور دیده». شاعر در این گزاره ها، دنیای منفعل و بی کنش دیگران را به گونه ای در تقابل با دنیای کنشگر خود در نظر گرفته است.
به همین دلیل جهان بی حرکت دیگران (نشسن و تماشا کردن) در نهایت آنها را به شئ یا ابژه تبدیل می کند. در حالیکه دیگران می توانستند در عین حفظ تمایز، وارد تعامل با دنیای «یک نفر» شوند، او را بشنوند، صدا بزنند یا حتی نجات دهند و خود را به یک سوژه (سوژه در برابر شئ به عاملیت و کننده کاری بودن اشاره دارد) تبدیل کنند؛ اما با او یکی نشوند.
آدم ها و یک نفر
در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج به سه شخصیت برمی خوریم: «راوی»، «آن که فریاد می زند» و «آن که فریاد را نمی شنود». در این نمایش تراژیک، به دلیل شکل نگرفتن تعامل یا گفتگو، جهان خود به مرور در روند شعر به زمینه تبدیل شده و در نهایت محو می گردد.
سپس جهان دیگران نیز به دلیل نبود «خود» حذف شده و به عبارتی دیگر، حیات اجتماعی جامعه با معضلی مواجه می شود که در آن نه «خود» وجود دارد و نه «دیگری»؛ بلکه اشیائی بی جان، تمام جامعه را فرا می گیرند. شاید بپرسید چگونه محو شدن «خود»، «دیگری» را هم گرفتار می کند؟ در ادامه تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج خواهید خواند.
جامعه چگونه به بی تفاوتی می رسد؟
از نظر باختین (1981)، انسان با مشارکت فعال خود با دیگری در جهان ساخته می شود. زندگی اجتماعی با مفهوم «دیگری» گره خورده است؛ چراکه زندگی بدون «دیگری» ممکن نیست. زبان نیز خود به واسطه تعامل من و دیگری ایجاد می شود و من از طریق دیگری به شناخت می رسد. بنابراین تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج به این نکته نهایی اشاره می کند که حذف دیگری به حذف من می انجامد. در واقع نیما در شعر خود به اجتماع، چنین هشدار می دهد که «خود» بدون «دیگری» ممکن نیست.
اگرچه به دلیل تفاوت های موجود میان دو جهان، همدلی یا تعامل شکل نمی گیرد و عباراتی چون «یک نفر در آب می خواند شما را» و «سایه هاتان را ز راه دور دیده» صرفا در حد مطرح کردن دو جهان، آورده شده اند و تا پایان شعر، پیوندی مبنی بر یکی شدن دو جهان دیده نمی شود.
تابلوی ادوارد مونک
در این قسمت از تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج، شما را به فضای متفاوتی از یک مکتب نقاشی به نام اکسپرسیونیست خواهم برد. جایی که قرار است تماشا را تمرین کنیم و بار دیگر به شنیدن شعر نیما بپردازیم. گمان می برم این تصویرسازی به فهم عمیق تر ما از فریادهای خاموش نیما کمک کند.
وقتی رنج ها به شعر و نقاشی تبدیل می شوند
بالاخره در این قسمت از تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج به واژه اکسپرسیونیست می رسیم. شاید با شنیدن نام پرطمطراق اکسپرسیونیست (Expressionism)، به یاد تابلوی معروف جیغ، اثر ادوارد مونک (1890) بیفتید.
نقاشی، تصویری ملتهب از غروبی سرخ و وهم انگیز است؛ جایی که روان آدمی، تاب نمی آورد و سر به فریاد می گذارد. به خاطر دارم، در نخستین مواجهه با نقاشی، از خودم پرسیدم: «این آدم چه دیده که این گونه وحشت انگیز دست هایش را به سر گرفته است؟»
حال در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج می پرسم: نیمای ما، چه چیزی از سر گذرانده که چنین پردرد و در عین حال نجیبانه می خروشد؟
بی تفاوت نباشیم
واژه اکسپرسیونیست در اصل به واژه هایی چون بروز و بیان (Express) اشاره می کند، با سبکی اعتراضی و انقلابی نسبت به بی دردی و بی تفاوتی می خروشد و قهرمان های آثارش، از مردم عادی و گمنام هستند؛ از همین رو می توان گفت که هنر در این مکتب از چهارچوب زیبایی شناسی فراتر رفته و ریشه های خود را در اعماق مفاهیم فلسفه و سیاست فرو می برد.
اکسپرسیونیست در ادبیات ایران
دامنه این سیر ادبیـهنری به ایران دوره پهلوی نیز کشیده می شود و بر نگرش شاعران و نویسندگان بسیاری اثر می گذارد. به عنوان یک نمونه برجسته، شعر آی آدم ها نیما یوشیج را داریم که به دلیل ساختار نمایشی، روایت گونه، زبان جدی و مضمون یاس آور و فلسفی اش، نزدیکی قابل توجهی با آثار اکسپرسیونیستی و به ویژه نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک نشان می دهد.
اکنون که از حال و هوای اکسپرسیونیستی آگاه شدیم، می خواهیم بدانیم چطور می توان نگاهی متفاوت به این شعر داشت و به تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج پرداخت؟
تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج
در این بخش از تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج، می خواهم به بررسی عمیق تر چهار واژه «هیجان»، «رنگ»، «درد» و «مرگ» در چهارچوب روانشناسی بپردازم. امیدوارم همراهی در این قسمت، برایتان لذت بخش باشد.
هیجان
اکسپرسیونیست ها به بیان هیجانات و عواطف، بیش از واقعیت اهمیت می دهند و در این تابلو و شعر نیز با آمیزه ای از مفاهیم خشونت، ترس، اضطراب، نومیدی و مرگ اندیشی روبرو هستیم. لئو تولستوی در کتاب «هنر چیست»، از واژه جالبی برای توصیف هنرمند، نام می برد. آن واژه، ابتلاست.
به این معنا که هنرمند، در کنار بیان عواطف، مخاطب را به درد خود مبتلا می کند! این همان مفهومی است که سبب می شود ما در تابلوی جیغ فرو برویم یا شعر نیما به طرز اندوهناکی به نظرمان زیبا برسد.
وقتی مخاطب از اثر هنری، تاثیر می پذیرد، حالت پالایش هیجانی (catharsis) را به تجربه می کند، فرد همدلانه به درک دلهره آوری از روایت می رسد و می خواهد بداند در نهایت برای شخصیت داستان چه اتفاقی خواهد افتاد! حال پالایش هیجانی در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج به چه معناست؟
پالایش هیجانی اصطلاحی است که نخستین بار، ارسطو در کتاب «فن شعر» از آن نام می برد و آن را احساسات برآمده از هنر می داند،که تاثیراتی قوی بر مخاطب دارد. سپس بروئر (همکار فروید) از این روش به عنوان درمان هیستری (hysteria) بهره گرفته و فروید به گسترش این مفهوم، به منزله تخلیه هیجانات از ناخودآگاه می پردازد. چیزی که ما در دو اثر نیما و مونک با آن مواجه هستیم، بیان هیجانی هنرمند و پالایش هیجانی مخاطب است.
رنگ
در مکتب اکسپرسیونیست، هر رنگ در خدمت یک تجربه است؛ یعنی رنگ، بار احساسی دارد. تضاد (contrast) موجود در پدیده ها، باعث حساس تر شدن قوای حسی ما نسبت به معنای آن ها می شود. نقاشان اکسپرسیونیست برای ترسیم اشیاء و شکل های بی نظم، از خطوط درهم پیچیده و ناصاف استفاده و به جای رنگ های طبیعی از رنگ های سلیقه ای و غالبا پرزرق و برق بهره می گیرند.
ترکیب رنگ های آبی و نارنجی در تابلوی جیغ، ابرهایی نامتعارف به وجود آورده و فضایی ذهنی و دور از واقعیت را آفریده اند. غروبی که در این تابلو می بینیم، در حقیقت بیانگر افول و مرگ باورها و ارزش هاست. همانطور که ادوارد مونک از ترکیب رنگ های متضاد برای فضاسازی استفاده می کند، با تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج در می یابیم، شاعر از واژه های ضد یکدیگر، برای صحنه پردازی و فضاسازی اثرش بهره می گیرد.
البته رنگ و صدای واژه ها را نیز نباید از دیده دور داشت. نیما با بهره گیری از رنگ کبود و تیره دریا، اضطراب و نومیدی را تداعی کرده؛ همچنین با صدای برخورد امواج با ساحل، زوزه باد، خنده آدم ها بر ساحل و فریاد راوی، فضای شعر را دلهره آور ساخته است.
می دانید که رنگ ها در روانشناسی، ارزش معنایی ویژه ای دارند و همین مفهوم در تفسیر نقاشی های کودک و بزرگسال مورد استفاده قرار می گیرد.
طی تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج در لا به لای مقالات، متوجه شدم، رنگ غالب اشعار نیما سیاه است که به زمانه آشفته و خفقان زده سیاسیـاجتماعی او اشاره دارند. هرچند پس از سیاه، رنگ اصلی آبی است و این آبی تیره و کبود ـکه در شعر آی آدم ها نیز پیداستـ تمایل و امید شاعر را به سکون و آرامش نشان می دهد.
درد
درد اکسپرسیونیست ها فردی نیست؛ بلکه دردی اجتماعی و انسانی است که تنها با اصلاح کلی جامعه به پایان می رسد. شاید بپرسید، منظور از اصلاح کلی چیست؟ آن ها به نیچه، فیلسوف محبوب و موردعلاقه شان متوسل می شوند که آخرین شانس برای نجات انسانیت و زوال دنیا را تغییر در تک تک مردم و متعاقب آن، تغییر در جامعه می بیند.
نیما در جایی می گوید: «من برای اندوه خود و اندوه دیگران، شعر می گویم»، از همین روست که در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج، او را شاعری دردآشنا خطاب کردم. رنج و دردمندی در شعر نیما، ناشی از مسائل مختلفی چون ناکامی نهضت مشروطه، شکست قیام جنگل، جهل و واپس گرایی جامعه، فقر و تنگ دستی است.
وقتی از دریچه اجتماعی به مسئله درد می نگریم، لاجرم کلیدواژه همدلی به ذهن مان خواهد آمد. همدلی هنرمند و درک او از شرایط خود و جامعه، به همحسی مخاطب با اثر وی می انجامد. از این نطقه نظر، هنرمندان، بهترین روانشناسان اجتماع محسوب می شوند!
مرگ
در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج، تصویرسازی های دلخراشی از خنده ساحل نشینان همزمان با دست و پا زدن فردی در آب های پرتلاطم را می بینیم: لحظات انتظار برای به سر آمدن آخرین نفس، آخرین کلام و مرگی خاموش در دریایی بزرگ. گو اینکه همین چند لحظه پیش، کسی نبود، کسی دست و پا نمی زد، کسی نفس نمی کشید. این بازنمایی مضطربانه، بیش از تابلوی جیغ، با مفهوم مرگ عجین است.
نکته قابل توجه دیگر در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج، مظاهر یک بدن زخمی است؛ از جمله توصیف «چشم از وحشت دریده»، «دست و پای دائم می زند»، «دست خسته» و «گود کبود» (دهان کبود).
به گفته ناکلین بدن انسان نه تنها موضوع میل، بلکه جایگاه تجربه رنج، درد و مرگ است. از میان رفتن انسجام و تمامیت بدن در تصویر بدن زخمی، استعاره ای است از فقدان و از دست دادن آنچه به گذشته متعلق است. فقدانی که امر مدرن اساسا از دل آن بیرون می آید.
توجه کنید که در هنر سنتی، بدن انسان غالبا در هیئت بدن معشوق یا شاه، کامل و از نقص بری بوده است. این بدن های تکه تکه و اندام های رنج کشیده، حاصل هنر مدرن اند. به قول ناکلین، «عالی ترین تبلور دموکراسی در تاریخ هنر، شکل گیری و امکان به تصویر درآوردن بدن زخمی و تکه تکه است».
در اظهار نظری جالب تر، می بینیم که نیما اغلب خود را شاعری رنگ پریده، زخمی و تب دار می خواند و در همین راستا شارل بودلر (Charles Baudelaire)، هنرمند را کسی می داند که به نقاهتی ابدی دچار است؛ چون اوست که به تازگی از دره ای که مرگ بر آن سایه افکنده، بازگشته است.
به عنوان آخرین نقل قول در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج، بگذارید تا از ژرژ باتای (Georges Bataille) برایتان بگویم. این نویسنده سوررئالیست در مقاله ای با عنوان «قطع عضو به مثابه قربانی و گوش بریده شده ونسان ونگوک» اظهار می کند: «هنر، از زخمی درمان ناپذیر زاده می شود».
حال یک بار دیگر، واژه های هیجان و رنگ و درد و مرگ را در کنار یکدیگر قرار دهید، به تابلوی جیغ، خیره شوید و تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج را در ذهن خود مرور کنید. بی شک در یک پالایش هیجانی، غرق خواهید شد.
فریادهای خاموش را دریابیم
سعی کردم در تحلیل شعر آی آدم ها از نیما یوشیج از دریچه های متفاوتی چون نقاشی و روانشناسی، برای دیدن و شنیدن آی آدم ها کمک بگیرم. حالا شما بگویید، اگر آی آدم ها یک موسیقی بود، به کدام می مانست؟
در ضمن از شما می خواهم فکر کنید آی آدم ها را کجا شنیده اید: از فرزندتان؟ خودتان به پدر و مادرتان گفته اید؟ آن را در خانه تان شنیده اید؟ یا شاید در خیابان؟ از یک نفر در صف نانوایی؟ از هزاران نفر با مشت های گره کرده؟ در درد دل های گروه چادرشب بافی تان یا در انجمن های دانشجویی؟
آی آدم ها با ماست، در امروز و در فردا. هر کجا که آدمی هست و آدمیانی هستند. آی آدم ها هر روز دارد تکرار می شود و هر بار فراموش. نکند یک روز برسد، آدم ها فراموش کنند بشنوند؟ یاد رمان «کوری» می افتم. شاید نیاز به کتاب دیگری است با نام…