تاثیرگذاری فیلم گاو و جریان سازی که با خود به همراه آورد آن چنان آشکار است و آن قدر به آن اشاره شده که سخن راندن در باب آن تکرار مکررات و زیره به کرمان بردن است. اما می توان در بررسی فیلم گاو در کنار اهمیت تاریخی آن به عنوان یکی از فیلم های اصلی موج نوی سینمای فارسی، از نکته پردازی های روانکاوانه آن هم پرده برداشت. کاری که در تحلیل روانکاوانه فیلم گاو قصد انجام آن را داریم.
بخش های نوشتار
بررسی فیلم گاو: دو نوع متفاوت از ارزش گذاری
در بررسی فیلم گاو باید به بافتار اجتماعی و اقتصادی هم توجهی داشته باشیم. داستان در بیل روایت می شود. در این روستای «تو سری خورده» که فقدان رفاه اقتصادی در آن عریان است، وجود گاو می تواند از نقطه نظر اقتصادی حائز اهمیت باشد. خصوصا که درمی یابیم «گاو مشد حسن» تنها گاو بیل است.
بررسی فیلم گاو را با اهمیتی که گاو برای اهالی بیل دارد آغاز می کنیم. در ابتدای فیلم مشد جبار می گوید: «باجی، میری شیر بگیری؟». و یا وقتی که پس از مرگ گاو پیشنهاد می شود ابتدا پوستش را بکنند و بعد دفنش کنند. به این ترتیب روشن است که گاو مشد حسن برای اهالی بیل یک نقش و کارکرد اقتصادیِ جایگزین پذیر دارد که هر گاو سالم دیگری هم از پس ارائه این خدمات بر می آید.
اما برای مشد حسن این رابطه ابعاد دیگری هم دارد. اغراق آمیز است که بگوییم او توجهی به جنبه های اقتصادی ندارد. به عنوان نمونه در فیلم می بینیم که او به جفتگیری گاو خود اهمیت می دهد. اما در کنار این اهمیت رفاهی، گاو برای مشد حسن از نقطه نظراتی دیگر هم حائز اهمیت است که در بررسی فیلم گاو به تحلیل آن می پردازیم.
در اولین صحنه ای که مشد حسن را می بینیم، او مشغول تیمار کردن گاو است. در طویله کنار گاو می خوابد و برایش نظر قربانی می خرد. این تمایز نکته مهمی است که در بررسی فیلم گاو باید به آن توجه نشان داد.
این محبتِ ظاهرا توضیح ناپذیر خود را در چند جای دیگر هم نشان می دهد؛ هنگامی که اسماعیل، برادر زن مشد حسن، می گوید: «مشد حسن گاوش رو از خواهرم بیشتر دوست داره» و یا وقتی که یکی از پوروسی ها به دیگران یادآوری میکند:«گاوشو از تخم چشمش بیشتر دوست داره».
حتی بعد از مرگ گاو تدابیر اهالی بیل به گونه ای است که گویی قصد پنهان کردن مرگ یکی از اعضای خانواده مشد حسن را دارند. در واقع نقطه تمایز و قابل توجه در بررسی فیلم گاو همین است؛ چرا گاو باید انقدر برای مشد حسن منحصر بفرد باشد؟
نابینایی ضروری در عشق
برای پاسخ به این پرسش و آغاز بررسی فیلم گاو ناگزیریم که تغیر مسیر داده و این بار جای آنکه از ابتدا به سمت انتها حرکت کنیم، از آخرین رویدادهای فیلم به سمت آغاز آن بادبان برکشیم.
تحلیل روانکاوانه فیلم گاو را با یکی از مهم ترین مقالات تاریخ روانکاوی آغاز میکنیم. «فروید» در مقاله «ماتم و مالیخولیا» بین حالت سوگواری ناشی از از دست دادن نزدیکان و حالات آسیب شناختی عزا (مالیخولیا)، تمایز قائل می شود.
به باور فروید، در مالیخولیا فرد دچار خود کم بینی اخلاقی، بی خوابی و پرهیز از خوردن غذا می شود. با بررسی فیلم گاو درمی یابیم این نشانه ها را کمابیش می توان در رفتارهای مشد حسن شناسایی کرد.
یکی از مهمترین تفاوت های بین سوگواری و مالیخولیا در این است که در مالیخولیا برخلاف سوگواری، با نوعی ابهام در فقدان ابژه (شی یا ایده مطلوب: object) مواجه می شویم. به تعبیر دیگر، چیزی ناهشیار درباره آن ابژه وجود دارد. با تحلیل روانکاوانه فیلم گاو متوجه خواهیم شد که ریشه های ناهشیار در این ابژه گزینی هستند که گاو را برای مشد حسن جایگزین ناپذیر می کنند.
به تعبیر «ژیژک»، هرگاه بتوانیم تعیین کنیم که چرا به چنین ابژه ای دلبسته ایم، زمانی است که علاقه و اشتیاقمان به آن ابژه از بین رفته است. به زبان ساده تر، تا زمانی که چنین نیرو گذاری روانی پرشوری درباره ابژه مذکور وجود دارد، می توان به وجود دلایل ناهشیار در انتخاب این ابژه مطمئن شد. بررسی فیلم گاو نشان می دهد که این کاملا برخلاف اهمیت هشیارانه این ابژه برای دیگر اهالی بیل است.
تحلیل روانکاوانه میل جایگزین ناپذیر
در بررسی فیلم گاو اشتباه است اگر باریک بینی لحاظ شده در این فرایند را نادیده بگیریم. برای ارائه تحلیل روانکاوانه فیلم گاو باید در نظر بگیریم که ما به عنوان مخاطب این فیلم می دانیم که گاو رهسپار دیار مرگ شده است اما آنچه برای مشد حسن آسیب زا واقع می شود، نه مرگ گاو (چرا که او تنها پس از بروز آسیب، از آن مطلع می شود)، بلکه خبر دروغین اهالی مبنی بر فرار گاو است.
بررسی فیلم گاو به ما نشان میدهد که مشد حسن پس از شنیدن خبر فرار گاو از اسلام، برای روبرو نشدن با واقعیت و چسبیدن به اصل لذت (pleasure principle) _اولین اصل حاکم بر ذهن که طبق آن فرد به دنبال لذتجویی از طریق پرهیز از هرگونه محرک است_ از آزمایش حقیقت و باز کردن در طویله طفره می رود و اسلام را مامور آب دادن به گاو می کند. در بررسی فیلم گاو باید دقت کنیم که درست است که گاو حقیقتا مرده است اما رد این واقعه با تحریفی عمدی از سوی روستاییان به گوش مشد حسن می رسد.
ابعاد تروماتیک یک رابطه
در بررسی فیلم گاو باید به این نکته دقت کنیم که قابل درک است که خبر فرار گاو می تواند از خبر مرگ هم دردناک تر باشد. کسی را نمی توان برای مرگش سرزنش کرد، اما برای فرارش چرا.
در بررسی فیلم گاو می توانیم فرض کنیم با فرار گاو و در اثر فقدان ابژه، لیبیدوی سرمایه گذاری شده ای که تا قبل از آن بر گاو متمرکز بود، از او جدا می شود و به درون ایگو (ساختار اجرایی شخصیت: ego) برمی گردد تا همانطور که فروید معتقد بود، باعث نوعی همانندسازی بین ابژه مفقود و از چشم افتاده با ایگو بشود.
تحلیل روانکاوانه فیلم گاو ما را به این نتیجه می رساند که در اثر چنین همانندسازی ای بخشی از ایگو _ آنچه که فروید بعده ها سوپر ایگو (نماینده اصول اخلاقی در شخصیت: super ego) نامید _ از آن جدا می شود و با بقیه آن به مثابه ابژه ای ناچیز، و نه به عنوان بخشی از خود، رفتار می کند.
در بررسی فیلم گاو می بینیم که از این پس تاختن به ایگو تاختن به ابژه مفقود و بی وفاست و این تاختن کمک می کند تا آن روی دیگر این مهربانی، یعنی احساسات خصمانه ای که در مهرآکین یا همان دوگانگی عواطف (ambivalence) با آن ها روبرو هستیم، فرصتی برای ارضا شدن پیدا کند.
در بررسی فیلم گاو به این نکته می رسیم که «آنچه در خودآگاه به صورت مجزا و به شکل دو عنصر متفاوت یا متضاد دیده می شود در ناهشیار می تواند یک کل یکپارچه را شکل بدهد». به همین دلیل می توان نتیجه گرفت خشونتی که مشد حسن در طویله علیه خود روا می دارد، همان خشونتی است که آرزوی اعمال آن بر گاو بی وفا را دارد.
تحلیل روانکاوانه فیلم گاو ما را به این نتیجه می رساند که این خشونت ورزی و عصبانیت صرفا یک همانندسازی نیست چرا که ما هرگز گاو را جز در حالت آرامش نمی بینیم. پس می باید گمان برد که ریشه آن چیزی جز همان خشم مشدحسن نسبت به گاو نیست. خشمی که مجالی برای ارضای احساسات خصمانه را پدید می آورد.
جنون و بازگشت به کودکی
حال که می دانیم چنین ابژه گزینی نیرومندی، در خاک همانندسازی ناهشیار ریشه دارد وقت آن است که برای ادامه دادن بررسی فیلم گاو، نوع این همانندسازی را تعیین کنیم.
با ادامه بررسی فیلم گاو می فهمیم به قطع این همانندسازی از نوع خودشیفته وار است که در آن نیاز به وجود ابژه از بین رفته و شرایطی شبیه اتو اروتیسم (کامیابی فرد از خود: auto eroticism) دوران کودکی به وجود می آید. در واقع در حالت مالیخولیا علاوه بر ماتم، سوژه از ابژه گزینی خودشیفته وار به سمت خودشیفتگی تمام عیار دوران کودکی پسروی می کند.
این پسروی نوعی تلاش برای حذف ابژه به عنوان یک نیاز واقعی بیرونی است. به این ترتیب سوژه می تواند با همین خودشیفتگی تمام عیار نیازی که به ابژه داشت را، بدون حضور او رفع کند. در ادامه بررسی فیلم گاو به تاثیرات این خودشیفتگی تمام عیار می پردازیم.
چنین وفاداری ای به اصل لذت، منجر به رویگردانی از واقعیت خواهد شد. کما اینکه در فیلم هم مشاهده می کنیم که تلاش های اسلام و استفاده از گفتگوی منطقی و استدلالی برای مجاب کردن مشد حسن درباره هویتش، راه به جایی نمی برد. در واقع بررسی فیلم گاو آشکار می کند که ناتوانی در پذیرش بالغانه رنج به عنوان بخشی از واقعیت جهان، منجر به روان نژندی می شود.
حتی در لحظات اولی که مشد حسن تازه از غیبت گاو مطلع شده هم می گوید: «هر وقت گاو من تشنه بشه، ماه هم در میاد». تحلیل فیلم گاو ما را به این نکته می رساند که مشد حسن مشابه با وضعیت روانی خیال انگیز یک کودک، رویدادهای جهان را تابع نیاز های خود می داند. که حاکی از چیرگی تفکر اولیه بر تفکر هشیارانه و منطقی است. در واقع بررسی فیلم گاو آشکار می کند که رابطه مشدحسن با واقعیت مختل شده است.
بررسی فیلم گاو نشان می دهد که وقتی واقعیت چنین برای او ناخوشایند رقم می خورد به عنوان یک راه دفاعی، از آن روی برمی گرداند تا با وفاداری به اصل لذت، نظم و ساختار ذهنی جدیدی برای خود دست و پا کند و بدین ترتیب واقعیتی مخصوص به خود بیافریند. نظیر آنچه در فیلمی مثل جزیره شاتر مشاهده می کنیم.
البته مشخص است که این واقعیت فردی با آن واقعیتی که عموم مردم در آن سهیم هستند وجه اشتراک اندکی دارد. نکته ای که در ادامه بررسی فیلم گاو به آن می پردازیم.
طرد و سرکوب دیگری
بررسی فیلم گاو آشکار می کند که چنین سوژه ای می تواند نمودی از ناخودآگاهی باشد که در فرد غالب شده است. به مانند فرایند ماتم، در مالیخولیا نیز ایگو حل می شود؛ یعنی آنکه ایگو کارکرد منطقی خود را از دست می دهد و رابطه آن با واقعیت مختل می شود. تحلیل روانکاوانه فیلم گاو برای ما روشن می کند که چنین اتفاقی برای سوژه اصلی فیلم هم رخ می دهد و تفکر منطقی او را مختل می کند.
طبیعی است که منطق روزمره دیگران بر چنین فردی تاثیری نخواهد گذاشت. نکته برجسته در بررسی فیلم گاو این است که پس از مدتی همین افراد منطقی می توانند او را به عنوان «گاو» پذیرا شوند؛ با چوب کتکش بزنند، به بندش بکشند و حیوان خطابش کنند.
بررسی فیلم گاو اشاره می کند که نام فیلم به طرز طعنه آمیزی بیش از آنکه درباره گاو صادق باشد، درباره مشد حسن صدق می کند. او دیگر موجودی غریب است. یک نیم گاوـ نیم انسان که مانند فرانکشتاین و گرگورسامسا تاثیر غریبی ایجاد می کند؛ تاثیر غریبی که تحمل ناپذیر است، حتی برای پوروسیهایی که به قصد دزدیدن گاو آمده بودند. و به همین دلیل جامعه «منطقی» چاره ای جز طرد، سرکوب، آسایشگاه و مرگ برای این گاوـانسان سراغ ندارد.