خیلی از ما جمله معروف فردریش نیچه را شنیده ایم که می گوید: «آنچه مرا نکشد، قوی ترم می کند». در اواسط دهه 1990 میلادی، دو روانشناس به نام های ریچارد تدسکی (Richard G.Tedeschi) و لارنس کالهون (Lawrence Calhoun) نظریه «رشد پس از سانحه در روانشناسی» (Post-Traumatic Growth / PTG) را مطرح کردند. در واقع نظریه آن ها، انگار جمله نیچه در قالب یک نظریه علمی است. این نظریه تغییرات مثبتی را که به دنبال یک ضربه یا آسیب در افراد رخ می دهند توضیح می دهد و بیان می کند افرادی که به دنبال یک سانحه، درگیر نوعی دشواری روان شناختی می شوند، اغلب پس از آن می توانند در جهت مثبتی رشد کنند.
در نوشتار حاضر به دنبال آن هستیم که با نگاهی به مفهوم رشد پس از سانحه در روانشناسی، قابلیتی را نیز در افراد معرفی کنیم که در ارتباط تنگاتنگ با این مفهوم شکل می گیرد؛ قابلیت «التیام دهنده زخم خورده» (wounded healer)
بخش های نوشتار
رشد پس از سانحه در روانشناسی
مسئله رشد و تحول مثبتی که به دنبال تجربه شرایط سخت و رنج آور انسانی حاصل می شود، تاریخچه ای طولانی دارد؛ از نوشته های عبری و یونان باستان، مسیحیان اولیه، آموزه های هندوئیسم، بودیسم و اسلام گرفته تا مباحث فلسفی جدیدتر، رمان ها، اشعار و آثار هنری، گریزی بر این مسئله داشته اند. از جمله افراد سرشناسی که می توانند بازتاب عینی مفهوم رشد پس از سانحه در روانشناسی باشند، می توان مادر ترزا، ویکتور فرانکل و نلسون ماندلا را نام برد که با گذر از شرایط دشوار و تجربه ضربه های جسمانی و روانی، معنای تازه ای برای رنج خود آفریدند و آسیب ها را تبدیل به مسیری برای رشد شخصی و کمک به همنوعان خود کردند.
مطالعه زندگی چنین افرادی در کنار بررسی و پژوهش هایی که روی بازماندگان بلایای طبیعی و انسانی، مثل توفان، زلزله و سیل و حملات تروریستی انجام گرفت، روانشناسان و پژوهشگران سایر حوزه های مرتبط را بر آن داشت که به شکلی منسجم نظریه ای را تدوین کنند که این قبیل تجربه ها را توضیح دهد.
در نتیجه، ریچارد جی. تدسکی(استاد ممتاز روانشناسی در دانشگاه کارولینای شمالی در شارلوت) و همکارانش ـگویی با الهام از نام «اختلال استرس پس از سانحه» (Post-Traumatic Stress Disorder / PTSD)ـ اصطلاح رشد پس از سانحه در روانشناسی را معرفی کردند و برای آن یک پرسشنامه خوداظهاری 21آیتمی (PTGI) نیز تهیه نمودند. در ادامه با جزئیات بیشتر آن آشنا می شویم.
نشانه های رشد پس از سانحه در روانشناسی
… افراد به فهم تازه ای از خود، دنیایی که در آن زندگی می کنند، چگونگی ارتباط شان با دیگران و آینده ای که می توانند داشته باشند، می رسند و درک بهتری از چگونه زندگی کردن پیدا می کنند.
ریچارد تدسکی
همانطور که از گفته تدسکی بر می آید، مشخصه رشد پس از سانحه در روانشناسی آن است که افراد پس از تجربه آسیبی جدی، گویی به جهانبینی تازه ای دست می یابند و این توانایی را کسب می کنند که از رنج، آسیب و فقدانی که از سر گذرانده اند معنای ارزشمندی را استخراج کنند؛ معنایی که علاوه بر رشد شخصی و قوی تر کردن فرد، می تواند راهنمایی برای خلق فرصت هایی جهت کمک به همنوعان و یا پیشگیری از وقوع آسیب های مشابه برای دیگران باشد.
پرسشنامه ای که برای سنجش رشد پس از سانحه در روانشناسی طراحی شده نیز پنج مولفه را برای این حالت در نظر گرفته است که عبارت اند از: «قدردانی از زندگی، روابط با دیگران، امکانات جدید در زندگی، قدرت شخصی و تغییر معنوی.»
تاب آوری، اختلال استرس پس از سانحه و رشد پس از سانحه در روانشناسی
مفهوم «تاب آوری» (resiliency) را می توان در سه حالت در نظر گرفت:
- داشتن عملکرد بهنجار و مناسب در دشواری و شرایط آسیب زای مداوم.
- توانایی حفظ عملکرد مناسب در مواجهه با استرس.
- توانایی بازگشت به سطح عملکرد بهنجار پس از تجربه آسیب و افت عملکرد.
گرچه تاب آوری در ارتباط نزدیکی با مفهوم رشد پس از سانحه در روانشناسی است و افزایش تاب آوری می تواند نمودی از رشد پس از سانحه باشد، به نظر می رسد تفاوت ظریف و در عین حال قابل توجهی نیز بین این دو حاکم است.
در حالی که تاب آوری یک ویژگی شخصی و توانایی مقاومت در برابر آسیب است، به گفته دکتر کاناکو تاکو(Kanako Taku)، استاد روانشناسی دانشگاه اوکلند و از بازماندگان زلزله 1995 ژاپن، رشد پس از سانحه در روانشناسی شامل دشواری در تحمل سانحه آسیب زا است؛ به گونه ای که باورهای پایه ای فرد به چالش کشیده می شود، از نظر روان شناختی دچار مشکل می شود و حتی ممکن است دچار اختلال روانی مانند اختلال استرس پس از سانحه شده و سپس در ورای این تجارب، به نوعی رشد شخصی دست می یابد.
برای روشن تر شدن موضوع، به این مثال توجه کنید: فردی را تصور کنید که فرزند نوجوانش در یک درگیری با همسالانی که تحت تاثیر مواد مخدر بوده و سلاح سرد حمل می کرده اند، به قتل می رسد. اگر این فرد از میزان بالای تاب آوری برخوردار باشد، با وجود اینکه دچار احساس فقدان عمیق و سوگ می شود، همواره در وضعیت بهنجار باقی مانده و با قدرت زیاد این ضربه روانی را تاب می آورد.
حال، اگر همین فرد چندان تاب آور نباشد، در برخورد با این مصیبت ممکن است خشم زیادی را نسبت به قاتلان فرزندش تجربه کند، نظام زندگی اش دچار تزلزل شود و حتی اعتقادات مذهبی خود را از دست بدهد و به اختلال افسردگی مبتلا شود.
پس از همه این تجربه ها، این انسان به دنبال تامل و تفکر عمیق در باب هستی و اتفاقات ناگواری که از سر گذرانده است، تصمیم می گیرد نوجوانانی را که باعث مرگ فرزندش شده اند ببخشد و سپس انجمنی تشکیل می دهد که به مشکلات نوجوانان می پردازد و با هدف پیشگیری از مصرف مواد مخدر، حمل سلاح و پرخاشگری در میان نوجوانان، دست به اقدامات گوناگونی می زند. این شکلی از رشد پس از سانحه در روانشناسی است.
(مثالی که بررسی کردیم، برداشتی بود از یک داستان واقعی که سخنرانی تد مربوط به آن را می توانید در ادامه تماشا کنید)
التیام دهنده زخم خورده
تا اینجا به مفهوم رشد پس از سانحه در روانشناسی پرداختیم چراکه درصدد آن بودیم تا قابلیت ویژه ای را معرفی کنیم که اغلب افراد به دنبال تجربه شرایط آسیب زا، این پتانسیل را دارند که آن را کسب کنند؛ چنین افرادی می توانند تبدیل شوند به «التیام دهنده زخم خورده» و دلیل اینکه به جای لفظ «درمانگر» از واژه «التیام دهنده» استفاده می کنم، آن است که انسان هایی با این قابلیت نه تنها در مشاغل خدمات سلامت روان می توانند بسیار موثر واقع شوند، بلکه می توانند در هر موقعیت دیگری از جمله مشاغل دیگر، به عنوان پدر، مادر، خواهر یا برادر و حتی یک دوست خوب نقش خود را ایفا کنند.
تاریخچه
همان طور که رشد پس از سانحه در روانشناسی و هم چنین مکاتب فکری و فلسفی، تاریخچه ای گسترده دارد، مفهوم التیام دهنده زخم خورده نیز در فرهنگ ها و آیین های مختلف، مفهومی مطرح و مورد توجه بوده است. حتی روانشناسان و روانپزشکان معروفی مثل کارل یونگ نیز به چنین قابلیت برجسته ای در افراد بشر اشاره داشته اند. در این قسمت مختصری به این تاریخچه می پردازیم.
شَمَن ها
در توضیح مفهوم التیام دهنده زخم خورده، روانپزشکی با ملیت چک، استنیسلاو گروف (Stanislav Grof)، در کتاب روانشناسی آینده درباره شَمَن ها صحبت می کند. شمن ها (بت پرست های عابد و زاهد در آیین شمنیسم) به عقیده شمن باوران، راهی سفری به دنیای مردگان می شوند و در این راه مورد حمله و شکنجه دیوها قرار می گیرند.
این سفر برای آن ها به مسیری التیام بخش تبدیل می شود و تجربه ضربه و آسیب، آن ها را از بیماری های هیجانی، روان تنی و فیزیکی رها می کند و قدرتی به آن ها می بخشد که در نتیجه آن می توانند شفا بخش باشند. از همین رو، شمن ها شکلی از التیام دهنده زخم خورده و مصداقی برای رشد پس از سانحه در روانشناسی محسوب می شوند.
کهن الگوی التیام دهنده زخم خورده
یکی از «کهن الگو»های مطرح شده توسط روانپزشک معروف، کارل یونگ، کهن الگوی التیام دهنده زخم خورده است. از نظر یونگ التیام دهنده های زخم خورده اغلب شهودی و دارای بصیرت هستند و با به اشتراک گذاری داستان شان، الهام بخش دیگران در پیمودن مسیرشان می شوند.
یونگ هم چنین اعتقاد داشت درمانگرانی که زخم خورده هستند، می توانند همدلی عمیق تر، شکیبایی و پذیرش بیشتری نسبت به مراجعان خود داشته باشند و در واقع رنج و آسیب می تواند ما را قادر سازد که دیگران را التیام بخشیم، خودآگاه تر باشیم و با عمق بیشتری به داستان خودمان و دیگران گوش بسپاریم و از آن ها درس بگیریم.
نشانه های التیام دهنده زخم خورده
همان طور که پیشتر گفته شد، افرادی که التیام دهنده زخم خورده هستند ممکن است در هر شغل و موقعیت و نسبتی با شما حضور داشته باشند. مشخصه آن ها این است که پس از تجربه یک ضربه و سانحه نسبتا شدید، مثل: باقی ماندن از سیل، زلزله یا توفان، حملات تروریستی، مورد تجاوز قرار گرفتن، شاهد مرگ وحشتناک دیگران بودن، فقدان یک عزیز و یا حتی تجربه های خفیف تری مثل: اختلافات خانوادگی و طلاق، شکست عاطفی، ورشکستگی و … تبدیل به شخصیت قوی تری شده اند.
این افراد معمولا تمایل دارند باعث ایجاد احساس بهتر در اعضای خانواده و دوستان شان شوند؛ به ویژه اگر عزیزان شان در حال تجربه چالش هایی در زندگی باشند. آن ها به دلیل رنج و سختی که متحمل شده اند، دشواری این شرایط را بهتر درک می کنند و در عین حال می دانند که حفظ امید، کلید خروج از تاریکی هاست. گاهی اوقات هم این اشخاص زخم خورده، پتانسیل و قابلیت خود را درک نمی کنند تا اینکه خودشان در چالش جدیدی متوجه شوند که تاب آورتر شده اند یا می توانند حمایت گر خوبی برای دیگران باشند.
اگر خصیصه هایی را که در ادامه می آیند در خودتان یا شخص دیگری مشاهده می کنید، می تواند نشانه ای باشد از اینکه یک التیام دهنده زخم خورده هستید:
- جست و جوگری مادام العمر هستید.
- با قدرت زیاد در زندگی احساس هدفمندی دارید.
- مردم در مواقع نیاز به شما رو می آورند.
- از کودکی به دیگران کمک کرده اید.
- هر تجربه ای را فرصتی برای رشد در نظر می گیرید.
- قادرید در دل آشوب، آرامش را بیابید.
درد ادامه دارد… «من فراموش نمی کنم اما می بخشم»
درد، دشواری و چالش های جسمی و روانی، جزو جدایی ناپذیر زندگی بشر است. همه ما به نوبه خود در زندگی مان سختی هایی را تجربه می کنیم که ممکن است بعضا بسیار هم جانکاه باشند و حتی ما را از ادامه مسیر نا امید کنند. نکته مهم این است که هیچ گاه فراموش نکنیم «در پس ناامیدی بسی امید است».
مهم است تلاش کنیم این دیدگاه را در خودمان تقویت کنیم که هر رویدادی را در زندگی فرصتی برای تحول و رشد بدانیم. اینگونه، درد اجتناب ناپذیر زندگی می تواند موهبتی باشد در قالب رشد پس از سانحه و ما را تبدیل کند به یک التیام دهنده زخم خورده که با جهانبینی قوی تری، الهام بخش و حامی همنوعان خود در این راه پر پیچ و خم است.
و برداشت من از جمله معروف نلسون ماندلا ـ«می بخشم اما فراموش نمی کنم»ـ شاید پایان خوبی برای این نوشتار باشد: اگر هر آسیبی را که می بینم فراموش نکنم، دست کم نگیرم و عمیق تر به آن بنگرم، شاید مرا آنقدر بزرگ کند که بتوانم حتی آسیب زننده را هم ببخشم و التیام دهم!