فیلم انجمن شاعران مرده، فیلمی 128 دقیقهای به کارگردانی «پیتر ویر» و بازی درخشان «رابین ویلیامز» است؛ از جمله فیلم های او: هوک به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، شب در موزه، ویل هانتینگ خوب و… است.
انجمن شاعران مرده در سال 1989 منتشر شد. فیلمنامه برگرفته از رمانی باهمین نام اثر ان.اچ.کلاین بام است. نام فیلم برگرفته از شعری از «جان کیتس» است: «آیا شاعران مرده در بهشت جای دارند/ در جایی بهتر از زمینی که انسان در آن زندگی می کند؟»
نقد فیلم انجمن شاعران مرده فیلمی ارزشمند در زمینه روانشناختی و خصوصا در حوزه وجودنگری در نظر گرفته می شود، در ادامه به تحلیل و بررسی این اثر ارزشمند می پردازیم.
انجمن شاعران مرده حکایتی است از برپاخاستن؛ حتی در میان سرمایی خانمان سوز و شکفتن جوانه ایی از دل سنگی سخت. در ادامه به نقد فیلم انجمن شاعران مرده می پردازیم که بی شک دارای نکاتی بسیار در حوزه روانشناختی است.
بخش های نوشتار
خلاصه داستان نقد فیلم انجمن شاعران مرده
داستان فیلم درمورد کالج «ولتن» است که قوانینی بسیار خشک و سختگیرانه دارد، و دانشجویانی که بشدت تحت نظارت خانواده هستند و هرکدام به نحوی از طرف خانواده، جامعه و مدرسه کنترل شده و اجازه شکوفایی به آنها داده نمی شود و با نگاهی تک بعدی از آنها خواسته میشود که فقط و فقط به درس و تحصیل پرداخته و نمرههای درخشان کسب کنند و اما نقطه عطف داستان، که با بازنشسته شدن دبیر انگلیسی و ورود جانشینی برای او به نام «جان کیتینگ» آغاز میشود. معلمی که هیچ شباهتی به دیگر دبیران این دبیرستان ندارد که در ادامه نقد فیلم انجمن شاعران مرده بیشتر با وی آشنا خواهیم شد.
ارکان چهارگانه
مدرسه ولتن با قوانین خشک و سنتی قائل به ارکان چهارگانهای است که «گیل نولان» مدیر مستبد مدرسه بهطور مستمر از دانشآموزان میپرسد:
«آقایان، ارکان چهارگانه کدامند؟»
و همه هماهنگ فریاد میزنند:
«سنت، انضباط، افتخار، سرافرازی.»
شعله حیات در نقد فیلم انجمن شاعران مرده
و اما در میانه های پاییز با شروع ترم جدید، دبیر انگلیسی آقای «پرتیوس» بازنشسته شده و جایگزین او کسی نیست جز «جان کیتینگ». جان از فارغ التحصیلان پرافتخار این دبیرستان بوده و چندین سال در مدارس معتبر لندن تدریس می کرده. و حال اوست که شعله بر می انگیزد اندرمیان سرمای رخوت بار کالج ولتن.
جان کیتینگ با روشی بدیع، به جای پیروی از دستورالعمل های کلیشه ای و خشک تدریس به دانشآموزان جام زندگی را پیشکش میکند، و از آنها میخواهد جرعه به جرعه هستی را آگاهانه بنوشند، تا آن دم که مرگ به سراغشان آمد اینچنین نپندارند که نزیسته اند.
اولین حضور
در نقد فیلم انجمن شاعران مرده ابتدا به اولین حضور جان کیتینگ در کلاس درس می پردازیم.
در جلسه اول حضور جان به عنوان دبیر جدید انگلیسی، وی از دانشآموزان می خواهد که صفحات اول کتاب انگلیسی که نگاهی ماشینی به شعر و ادبیات دارد را پاره کنند.
«این انجیل نیست که قرار باشد به خاطر پاره کردنش به جهنم برید؛ زود باشید پارش کنید، فقط می خوام صدای پاره کردن ورقه ها را بشنوم، زود باشید.»
(ادامه نقد فیلم انجمن شاعران مرده ممکن است سبب لو رفتن داستان بشود)
از بالا به جهان نگریستن در نقد فیلم انجمن شاعران مرده
در دقیقه 41 فیلم جان به بالای میز می رود و از شاگردانش می خواهد آنها هم روی میز رفته و با نگاهی متفاوت به همهچیز بنگرند. با این حرکت نمادین، «جان» می خواهد متفاوت نگریستن به هستی را به شاگردانش یاد بدهد. به آنها بگوید که گاه خود، احساسات و هیجاناتتان را از زاویه ای متفاوت ببینید. دیدگاه و عقدیتان را از بند چهارچوب های خانواده و مدرسه و جامعه آزاد کرده، فراتر روید و عمیق تر بنگرید.
خود جان نیز تدریس و ادبیات و شعر را به گونه ای دیگر می نگرد. به شیوه ای تدریس می کند که هیچ یک از دبیران دبیرستان ولتن، جرئت این گونه تدریس را ندارند و حتی به شیوه ای در هستی حضور پیدا می کند، که کمتر کسی را مشابه اش می توان یافت.
غنچه های گل سرخ را کنون که می توانی برچین
در ادامه نقد فیلم انجمن شاعران مرده به قسمتی از ابتدای فیلم میپردازیم که جان به شعری از «رابرت هریک» اشاره میکند:
«غنچه های گل سرخ را کنون که می توانی برچین
زمان سالخورده درگذر است
و همین گلی که امروز لبخند می زند، فردا خواهد مرد»
کیتینگ توضیحی کوتاه می دهد:
«غنچه های گل سرخ را کنون که می توانی برچین
معادل لاتین اون هست کارپه دیم
حالا ، کی می دونه معنی اش چی می شه ؟»
«میکس»:
«کارپه دیم؛ دم را غنیمت شمار.»
کیتینگ:
«آفرین آقای میکس
دم را غنیمت شمار
غنچه های گل سرخ را کنون که می توانی برچین
چرا شاعر از این عبارت استفاده کرده؟»
– شاید خیلی عجله داشته
کیتینگ:
«نه خیر
با این حال از مشارکتتون ممنونم
به این دلیل که ما خوراک کرم ها هستیم بچه ها
چون، چه ما باور داشته باشیم چه نداشته باشیم، تک تک ما در این اتاق
روزی از نفس زدن باز می ایستیم، جسممون سرد خواهد شد و خواهیم مرد.»
در این قسمت از نقد فیلم انجمن شاعران مرده شاهد هستیم که کیتینگ از بچهها می خواهد در لحظه زندگی کنند، و با اشاره به عکس دانشآموزانی که سالها پیش از آنها در این مدرسه تحصیل میکردند به آنها یادآور می شود که رودخانه زندگی همواره درگذر است و هیچگاه بازنمی گردد پس مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ باقی بگذارید…
«ازتون می خوام که چند قدم جلوتر بیاین
و به چهره اونهایی که قبل از شما بودند نگاه کنید
چند بار از کنارشون رد شدین بدون اینکه واقعا به چهره هاشون دقت کرده باشید؟
چندان تفاوتی با شما ندارن؛ اینطور نیست؟
مدل موهای یکسان
سرشار از هورمون-درست مثل شما-
شکست ناپذیر-درست مثل همون چیزی که شما احساس می کنید-دنیا صدف اونهاست، اونها هم باور داشتند که برای هدفی بزرگ مقدر شدند-درست مثل بعضی از شماها-
چشمان اونها پر از امیدواریه-درست مثل شما-
آیا اونها در انتظار آخرین فرصت ناچیز زندگیشون نبودن؟
در حالی که دیگه خیلی دیر شده بود؟
اما اگه خوب گوش کنید
(بیاین نزدیکتر)
می تونید زمزمه هایی که براتون باقی گذاشتند رو بشنوید
(برید جلو، خم شین)
گوش کنین، می تونین بشنوین؟
کارپه
شنیدید؟
کارپه
کارپه دیم
دم رو غنیمت بشمارید بچه ها
زندگیتونو خارق العاده کنید!»
کییتینگ حقیقت تلخ نیستی را در کنار عطر خوش هستی می گذارد و می گوید که قبل از این که نیست شوید، هستی تان را به حقیقت دریابید، لحظه را غنیمت شمارید.
یکی از مهمترین مباحث مطرح در نقد فیلم انجمن شاعران مرده، بعد وجود نگری (اگزیستانسیالیسم) است.
از دیدگاه اصالت وجودی که جان با آن جهان را می نگرد، هر لحظه زندگی می تواند شگفت انگیز باشد، هر وجود، هر حرکت، هر تغییر می تواند شگفتی آفرین باشد، به شرط این که درست بنگریم و حقیقت شگرف وجود را به راستی دریابیم.
به شیوه خودتان راه بروید
درنقد فیلم انجمن شاعران مرده دقیقه 64 فیلم نیز حائز اهمیت است که کیتینگ از بچه ها می خواهد که در حیات مدرسه قدم بزنند و مصرانه از آنها می خواهد که به شیوه خود گام بردارند. با این حرکت نمادین او به شاگردانش یاد می دهد که هرکس باید به شیوه خود زندگی کند؛ یک راه درست، یک روش یگانه به سوی سعادت و خوشبختی وجود ندارد و هرکس باید به شیوه خاص خودش با موسیقی زندگی برقصد.
«همه ما نیاز مبرم داریم که تاییدمون کنند
ولی شما خودتون باید به باور مهم و یگانه ای که در درونتونه، ایمان داشته باشید
حتی اگه دیگران به شما بقبولونن که اون باورها عجیب و غیر معموله
حتی اگه همه بهتون بگن: این خیلی بده
رابرت فراست میگه:
در جنگل دو راه پیش رویم بود و من راهی را برگزیدم که رهروان کمتری داشت
و همین سبب همه تفاوت ها شد!»
متفاوت بودن امری به واقع هراسناک است. تایید و تشویق گرفتن از جهان اطراف نیازی غیرقابل انکار در آدمی است. اما به چه قیمت؟
کیتینگ به روشنی می گوید که برای ارضای این نیاز از خودتان بودن دست نکشید، و باور داشته باشید؛ هنگامی که اجازه دهید آن قوه نورانی درونتان، جهان تان را روشن کرده و راه کمال را بپیماید؛ آن رضایتی که از درون برایتان حاصل می شود قطعا از تایید و تشویق امروز ارزشمندتر خواهد بود.
انتخاب راهی که رهروان کمتری دارد اما حقیقت وجودتان شما را به آن سمت می کشاند، شکوفایی ای برایتان رقم خواهد زد که از عمیق ترین نقطه وجودتان، بابتش سپاسگزار باشید.
نمایش بزرگ همچنان پابرجاست تا تو هم کلامی برآن بیفزایی
یکی از قسمت های بسیار مهم در نقد فیلم انجمن شاعران مرده، دقیقه 25 است، که جان از بچه ها می خواهد جمع شوند و برایشان از شعر و زیبایی و زندگی می گوید؛ در دبیرستانی که بویی از انعطاف، زیبایی و زندگی نبرده و در دورانی که دانش آموزان فکر و اندیشه شان سراسر محبوس در پیروی از قوانینی سخت گیرانه، و تایید گرفتن از خانواده هایی خشک و بی روح است. در زمستانی اینچنین سرد و بی روح، جان بهار را با خود به ارمغان می آورد:
«ما شعر نمی خونیم، یا شعر نمی گیم، چون شعر زیباست؛ ما شعر می خونیم یا شعر می گیم چون ما عضوی از نوع بشر هستیم، و نوع بشر سرشار از شور و اشتیاقه. پزشکی، حقوق، تجارت یا مهندسی، همه اینها برای بقای زندگی لازمند. اما شعر، زیبایی، افسانه و عشق، اینها چیزهایی هستن که ما بهخاطرشون زنده می مونیم.»
انسان، موجودی محکوم به آگاهی است. همان طور که آگاهی، درد و رنج به همراه دارد، شور و اشتیاق را نیز به ارمغان می آورد، و اشتیاق، عشق و زیبایی در شعر و هنر متبلور می شوند؛ آنجاست که به واقع اوج زیبایی عشق، عمق نور هستی و شور اشتیاق به حیات جلوه گر می شود.
و کیتینگ سخنش را با نقل قولی از «والت ویتمن» غنی تر می کند:
«ای من!
ای زندگی!
درمیان این همه پرسش های مکرر
در میان زنجیره بی پایان بی ایمانان
در شهرهای آکنده از ابلهان
به چه باید دل خوش کرد؟!
ای من!
ای زندگی!
پاسخ: به اینکه تو اینجایی
که زندگی هست ویگانگی!
که نمایش بزرگ همچنان پابرجاست
تا تو هم کلامی برآن بیفزایی...»
و در ادامه نقد فیلم انجمن شاعران مرده لازم به ذکر است که انسان مدرن گاه درمیان هیاهوی زندگی مدرن، از زندگی اصیل بر پایه اصالت وجود باز می ماند و آن را به رنگارنگی و کثرت ماهیات می بازد…اما همان طور که «ویتمن» بیان می کند، آن چیزی که میتوان به آن دل خوش داشت، خود وجود، حقیقت زندگی و یگانگی هستی است، و به قول ژاله اصفهانی:
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست|هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود|صحنه پیوسته به جاست…
طغیان
یکی از مفاهیم مهم که لازم است در نقد فیلم انجمن شاعران مرده به آن بپردازیم درس ارزشمندی است که کیتینگ برای شاگردانش به جای ذاشت.کیتینگ به شاگردانش دیگرگونه اندیشیدن را آموزش داد و دانه درخت اندیشه و زندگی را در ذهن و قلبشان کاشت. ثمره این درخت، طغیانی علیه نظام آموزشی سنتی و مستبد بود و دانشآموزانی که دیگر در چهارچوبهای خشک این نظام اسیر نبودند و علیه این نظام به پا خواسته، گویی سیمرغ اندیشه هایشان که سالها درون قفسی تنگ و تاریک اسیر بوده، اکنون رها شده و دیگر دربند بودن را برنمی تابد و می خواهد تمامی جوهر حیات را تا آخرین قطره بمکد.
حرف آخر در نقد فیلم انجمن شاعران مرده
در انتهای نقد فیلم انجمن شاعران مرده باید اشاره کنم که انجمن شاعران مرده درکنار ضعفها و نقدهایی که بر آن وارد است، حکایتیست از معلمی که اندیشیدن را به شاگردانش آموزش می دهد و نه اندیشهها را، دبیری که از آنها میخواهد به شیوه خود زندگی کنند، راه بروند و شعر زندگی را از اعماق وجود فریاد بزنند. و طغیانی باشند علیه چهارچوبهایی که حق زندگی و آزادگی را از آنها گرفته.