فیلم رگ خواب به کارگردانی حمید نعمت الله در سال 1396 ساخته شده است. در این که فیلم که در ژانر درام عاشقانه است، لیلا حاتمی، کوروش تهامی، الهام کردا، لیلا موسوی و حمیدرضا آذرنگ به هنرمندی پرداختهاند. در این نوشتار به نقد فیلم رگ خواب با استفاده از نظریه روانکاوی اجتماعی کارن هورنای می پردازم. این بررسی روان شناسانه صرفا مربوط به شخصیت مینا با بازی لیلا حاتمی است.
بخش های نوشتار
نظریه روانکاوی اجتماعی کارن هورنای
کارن هورنای (Karen Horney) که در ۱۸۸۶ میلادی در شهر هامبورک (آلمان) به دنیا آمده و در ۱۹۵۲ در شهر نیویورک از دنیا رفته است، یکی از دانشمندانی است که در روانکاوی کلاسیک تصرفاتی دارد و در آن تغییراتی ایجاد کرده است.
پیش از شروع بررسی و نقد فیلم رگ خواب با استفاده از دیدگاه این دانشمند بزرگ، بهتر است مروری بر نظریه روانکاوی اجتماعی او داشته باشیم:
نظریه روانکاوی اجتماعی کارن هورنای بر مبنای این فرض استوار است که شرایط اجتماعی و فرهنگی، به ویژه تجربیات کودکی، عمدتا مسئول شکل گیری شخصیت هستند. بر این اساس، افرادی که نیاز به عشق و ایمنی آن ها در کودکی برآورده نشده است، خصومت بنیادی را به والدین خود پرورش می دهند و در نتیجه، از اضطراب بنیادی رنج می برند.
بر اساس نظریه هورنای، افراد برای مبارزه با اضطراب بنیادی دست به انتخاب یکی از سه شیوه اساسی برقراری ارتباط با دیگران می زنند: حرکت به سوی مردم، حرکت علیه مردم و یا حرکت به دور از مردم. اگرچه که افراد بهنجار ممکن است از هر یک از این شیوه های برقراری ارتباط با دیگران استفاده کنند، اما افراد روان رنجور مجبورند به طور انعطاف ناپذیر فقط به یکی از آن ها اتکا کنند.
اما رفتار اجباری این افراد تعارض درون روانی بنیادی ایجاد می کند که ممکن است شکل خودانگاره آرمانی یا بیزاری از خود بگیرد که در ادامه، با بررسی و نقد فیلم رگ خواب، به بررسی موارد ذکر شده در شخصیت مینا خواهم پرداخت. پیش از شروع نقد فیلم رگ خواب، از اینجا می توانید اطلاعات بیشتری پیرامون نظریه روانکاوی اجتماعی هورنای کسب کنید.
هشدار: این نوشتار از این پس حاوی مطالبی است که داستان فیلم را افشا می کند.
در نقد فیلم رگ خواب: دو نیاز اصلی برآورده نشده
در نقد فیلم رگ خواب از دیدگاه نظریه روانکاوی اجتماعی کارن هورنای، می توان به دو نیاز اصلی برآورده نشده اشاره کرد: عشق و امنیت، زندگی آدمی حول محور این دو نیاز می چرخد. آیا این نیازها برای مینای رنج کشیده در دوران کودکی برآورده شده اند؟ در پاسخ به این سوال برای شروع نقد فیلم رگ خواب باید گفت: «خیر»! زیستن با پدری که حاکم بوده و فضای خانه را به حکومتی تبدیل کرده که ثبت خاک خوردن در نامه اعمال فرزندش مساوی است با رد شدن از پل نگاه ممتد پدر و ورود به جهنمی ترسناک و ساکت.
پدری که مدام با نگاه خیره اش مدعی بوده است که نفوذی به مانند حکومت های توتالیتریسم داشته و می گفته است: «دروغ بگویی من می فهمم». این یعنی خط زدن امنیت برای فرزند: از یک طرف با تاکید به یک قانون در خانه و تلاشی غلط برای برقراری نظم در بستری که شبیه یک فضای محبت آمیز پدر ـ دختری نیست و از طرف دیگر رد شدن از فضای موجود بیرونی و ادعای نفوذ روانی.
پرتاب شدن مکرر به جهنم با بی مهری و طرد و عدم قبول آنچه که مینا بوده است (یعنی یک علاقه مند به خاک)، برای ما حاکی از آن است که او عشق معناداری از پدر دریافت نکرده و خاطرات کودکی بیانگر هر چیزی می باشند جز عشق و محبت! بنابراین در ابتدای نقد فیلم رگ خواب وجود دو نیاز اصلی برآورده نشده در شخصیت مینا مشخص می شود. در این زمینه، نوشتار «روانی که کتک خورده است» می تواند شما را با مصادیق کودک آزاری روانی آشنا کند.
خصومت بنیادی
اما پدر تنها مینا را به جهنم پرتاب نکرده است؛ او را به باتلاقی از خصومت ها انداخته. این نکته ای است در ادامه نقد فیلم رگ خواب از آن آگاه می شوید. برای کودک و حتی یک بزرگسال دشوار است که آگاه باشد شخصیت اصلی زندگی که باید مظهر عشق باشد، نفرت انگیز است؛ این برای مینایی که با یک والد بزرگ شده است دشوارتر می شود.
پس با سرکوب خصومت نسبت به پدری که تنها وسیله اکتساب امنیت و عشق در دوران کودکی برایش بوده است، پدر را به عنوان نمادی از عشق در سطح هشیار حفظ می کند:
«من برای همیشه از خودم متنفرم ولی عاشق تو هستم».
اضطراب بنیادی
خصومت، سرکوب شده اما در ناهشیار آرام نمی گیرد. همانطور که پیش از شروع نقد فیلم رگ خواب به آن اشاره شد، این خصومت به صورت احساس عمیق ناامنی، احساس های مبهم تشویش و نگرانی و انزوا، در سطح هشیار فرد خود را نشان می دهند. اعتراف به احساس انزوا در مونولوگ های مینا در لبه پرتگاه به خوبی دیده می شود:
«من تو این دنیا کسی رو ندارم. نه دختر، نه خواهر، نه مادر. هیچ کس خبر نداره من وجود دارم».
آن قسمتی که لیلا پس از سقط جنین بر روی تخت گرمخانه تعداد کسانی را می شمرد که او را می شناسند نیز در نقد فیلم رگ خواب موید احساس انزوای اوست:
«یک نفر، دو نفر، شایدم سه نفر من رو می شناسند».
هنگامی که در ناهشیار، پدر به سیاهی ها اضافه شد، بقا حکم می کند که سایر چیزهای موجود در دنیا یعنی انسان ها که شبیه پدر هستند سیاه باشند و قابل پیش بینی، نه نامشخص و غیرقابل پیش بینی. پس دنیا بالقوه متخاصم و فرد تنها و منزوی می شود.
دفاع از خود در دنیای متخاصم
اضطراب بنیادی آخرین مرحله چرخه شرح داده شده و نقد فیلم رگ خواب نیست. افراد در دنیای بالقوه متخاصم، دست روی دست نمی گذارند، بلکه ناهشیارانه شیوه ای را برای برقراری ارتباط با دنیا و مردم، از میان «حرکت به سوی مردم»، «حرکت علیه مردم» و «حرکت به دور از مردم» بر می گزینند.
انتخاب ناهشیار مینا، حرکت به سوی مردم بود که در ادامه نقد فیلم رگ خواب به انتخاب او بیشتر می پردازم.
حرکت به سوی مردم
«میشه به دیگرانش کاری نداشته باشی؟»
مینا دیگران از جمله کامران را برای محافظت کردن از خود در برابر احساس درماندگی اش انتخاب کرد و در رابطه با او مطیع بود. او جنسیت مشابهی با پدر داشت و در ابتدایی ترین لحظات آشنایی، خود را وسیله ای برای اکتساب امنیت و عشق معرفی کرده بود؛ آنچه که در ابتدای نقد فیلم رگ خواب جزو نیازهای برآورده نشده مینا برشمردیم.
آنجایی که کامران می گوید: «چه چیزی در این پروسه از همه مهم تره؟ شما، آرامش شما» یا در جای دیگر: «وقتی من کنارتونم از ترس حرف نزنید. من اومدم تو زندگیتون که خوشحالتون کنم، نه اینکه بترسونمتون» و آنجایی که ضمن تامین مسکن برای مینا خود را مانند آژانس های اروپایی در دسترس و پاسخگو معرفی می کند. در تمامی این لحظات داشت پی رنگ چیزی را می ریخت.
کامران در بستری محبت آمیز، مشغول ساختن امنیت برای مینا بود، برای کسی که به قول هورنای «به دنبال مسیرهایی برای ایمنی و عشق در صحرای پر از مخاطرات ناشناخته» بود. بنابراین در این نقطه از نقد فیلم رگ خواب این مساله مشخص است که کامران خود را به عنوان برآورده کننده دو نیاز برآورده نشده مینا، یعنی عشق و امنیت معرفی کرده است.
به طور کلی از نمونه رفتارهایی که ذیل چتر حرکت به سوی مردم در مینا دیده می شود، تحسین زبان فرانسه و لهجه زیبای کامران و زندگی دوستش آیلار بود.
اگر بخواهیم جزئی تر پیرامون منشی که مینا داشت صحبت کنیم، می توانیم چندین نیاز روان رنجور را در تلاش هایش برای محافظت از خود در برابر احساسات درماندگی ببینیم که در ادامه نقد فیلم رگ خواب آن ها را مورد بررسی قرار می دهم.
نیازهای روان رنجور مینا
محبت و همسر قدرتمند از جمله نیازهای روان رنجور میناست که در نقد فیلم رگ خواب قصد بررسی آن ها را دارم.
محبت: او بسیار برای کسب محبت و تایید دیگران تلاش می کند. از به زحمت انداختن خود برای رفتن به اتوشویی و آماده کردن لباس سفید برای سفر کامران و جابه جا کردن ماشینش گرفته، تا نگهداری از گربه ای که نسبت به حضور او احساس ترس می کند و بیدار نکردن کامران از خواب، تا او کمی بیشتر استراحت کند.
به علاوه این چنین رفتارهایی که برای خریداری محبت در رابطه با کامران دیده می شود، آن چه دوستش از مینا می بیند نیز این است که حرف ها و درخواست هایش را با شوخی و کنایه می گوید تا مبادا محبت دیگران را از دست بدهد. اینگونه او می کوشد تا همواره رابطه اش را با دیگران حفظ کند:
«آخه تو مدلت همینه دیگه. وقتی روت نمیشه یه چی بگی یا سختته، شوخی شوخی میگی که بعد اگه یه چیزی گفت طرف بگی شوخی کردم. اینجوری با شوخی هات دیگران هم اذیت می کنی».
همسری قدرتمند: رابطه با کامرانی که موفق است، برای مینای فاقد اعتماد به نفس و ضعیف بسیار ارزشمند است؛ چراکه گویی رابطه با کامران یعنی منابع کامران و ویژگی های مثبت کامران برای مینا نیز هست!
چسبندگی مینا به کامران و وابستگی او را در لحظات مختلفی می بینیم و مشاهده می کنیم که چگونه کوچک ترین محبتی از طرف کامران برایش بزرگ سازی شده و او ارزشی بیش از اندازه برای آن محبت قائل می شود. از طرفی ترس از رها شدن توسط کامران و دوباره تنها شدن نیز در رفتارهای مینا دیده می شود؛ که برای درک بهتر می توان به این موارد اشاره کرد: چنگ زدن به قانون جذب و تلاش برای دریافت یک پیام یا تماس از کامران؛ گفت و گوهایی از قبیل «دور نشو ازم. نزدیک من باش.
فاصله ات رو ازم بیشتر از این نکن، چیکار کردم من؟ چی شد؟ فاصله ات رو بیشتر از این نکن» با خود؛ اعتراضات و واکنش بیش از اندازه نسبت به کمرنگ شدن کامران حتی با توضیح او مبنی بر سرشلوغی های مرتبط: «پس زنگ زدی حال گربه رو بپرسی؟مثل اورژانس اروپایی، ها؟».
رفتار اجباری
آیا مینا دوست داشت به دیگران وابسته باشد؟ هنگامی که مینا در لبه پرتگاه با گربه تنها شده بود و داشت در بی سانسور ترین حالت ممکن و از اعماق وجودش دردهایش را بلند بلند مطرح می کرد، در سخنانش تمایل به رفتار کردن به گونه ای غیر از آنچه که هست دیده می شد! گویی رفتاری که در روابطش داشت بیش از آنکه از روی اختیار باشد، از روی اجبار بود:
«کاش به منم یاد می دادی انقدر محتاج نباشم، اینقدر بدبخت نباشم، به حرف های هیچکس احتیاجی نداری که روزی صدبار بهت بگه چقدر قشنگ می خندی».
مینا، رگ خواب
در واقع افراد روان رنجور به طور انعطاف ناپذیری منشی را پیش می گیرند. رفتار اجباری آن ها تعارض درون روانی بنیادی ای ایجاد می کند که به بیزاری از خود منجر می شود.
بیزاری از خود
مینا از خود بیزار است! خود واقعی او تطابق کمی با خود آرمانی اش داشته و این فاصله زیاد او را به بیزاری ای از خود رسانده است که او با روش های متفاوتی این بیزاری را نشان می دهد:
خود خوارشماری: او همواره خود را ملامت می کند. خودخوارشماری، حقیر کردن، دست کم گرفتن، تردید کردن، رد کردن و مسخره کردن خویش در رفتارهای مینا کاملا مشهود است. از نمونه این رفتارها مکالمه اش با خودش در آیینه روشویی می باشد:
«حالم از ریختت بهم می خوره. اه اه اه…. خاک بر سرت، با این دندون هات، چه مرگته؟ مسخره بازی در آوردی زن گنده، گربه ترس داره؟»
یا آن هنگام که به خود در لبه دره می گفت: «خاک بر سرت کنن».
خودآزاری: او از عذاب دادن خودش لذت می برد! هنگامی که کامران به سمت او حمله میکند، به جای مقاومت و یا نشان دادن کوچکترین دفاعی از خودش، گویی در تفکرش نشانه هایی از ارضای مازوخیستی دیده می شود:
«کاش از نفس کشیدن راحتم کنه….. خوشم میاد مینا کتک می خوره… خوشم میاد درد میکشه…. خوشم میاد تا جایی که امکان داره تحقیر بشه… خوشم میاد له بشه».
اعمال و تکانه های نابود کننده خود: او با خودزنی در لبه پرتگاه تلاشی در جهت نابود کردن جسمانی خود می کند.
سخن آخر: جوینده یابنده نیست!
«من یه جوری زندگی می کنم که بهم افتخار کنی، بعدش یه جوری بهم خبر بده که ازم راضی هستی، که بهم افتخار میکنی…»
آدمی جویای عشق است و در این هیچ شکی نیست؛ اما به مانند بسیاری مفاهیم دیگر در دنیا، «صدهزاران این چنین اشباه بین، فرقشان هفتادساله راه بین!». چیزی بیشتر از هفتاد سال راه است میان آنچه که آدمی با ویژگی های روان رنجور آن را عشق می بیند تا آن عشقی که برای ما با زیستن و زندگی تداعی می شود.
مینا از ابتدای فیلم در جست و جوی عشق است و حتی از پدری که دیگر وجود ندارد هم طلب عشق می کند. آیا او به مطلوبش می رسد و به جست و جویش پایان می دهد؟ آیا پدری که دیگر وجود ندارد می تواند خبر رضایت از تمامیت شخصیت مینا را به او بدهد؟ آیا در اینجا جوینده یابنده است؟ در پایان نقد فیلم رگ خواب نظر شما چیست؟