نقاشی در نظر شما، به چه گروهی تعلق دارد؟ کودکان؟ هنرمندان؟ آیا فکر کرده اید که درمانگران هم می توانند از نقاشی استفاده کنند؟ می توانید خودتان را تصور کنید که در اتاق درمان، در حال کشیدن هیجانات تان هستید؟ با نقاشی در هنردرمانی آشنا هستید؟
در نوشتار نقاشی در هنردرمانی، سعی دارم که نقاشی را به میانه رود خروشان روانشناسی بیاورم؛ آن را از کودکانه های فردی و جمعی بشر عبور دهم و به رشته کوه های رویکردهای مختلف روانشناسی برسانم. افتخار همراهی با مرا، در این سفر پرپیچ و خم می دهید؟
بخش های نوشتار
نقاشی پای تخته
یادم می آید معلم دبیرستان مان از ما خواست، یک به یک پای تابلو بیاییم و نقاشی آدمکی را بکشیم و این را افزود که می توانیم در آن، به دلخواه از اشکالی چون مربع، دایره و مثلث استفاده کنیم. نرگس دختری با پیراهن مثلثی کشید. مریم، خرسی با شکم و گوش های دایره ای. من هم یک عروسک با بدن مربعی شکل کشیدم. همینطور آدمک های جورواجور بود که از سر و کول تخته، بالا می رفتند! خیلی کنجکاو بودم که قرار است چه اتفاقی بیافتد. این دیگر چه بازی ای بود و چه نتیجه ای می شد از آن گرفت؟ آیا فقط یکی از شوخی های بامزه معلم مان بود؟!
پس از اینکه همه، آدمک هایشان را کشیدند، معلم شروع کرد به توضیح دادن اینکه هر کدام از این شکل ها، معنایی برای خودشان دارند و هر کسی از این اشکال، در نقاشی خود استفاده کرده باشد، می توانیم بگوییم که آن ویژگی، بیشتر در او دیده می شود. ادامه داد: «مربع نماد احساسات، مثلث نماد خشم و دایره نماد عقل است». آن موقع، این عبارت پایه های نقاشی در هنردرمانی برای من بود!
بچه ها به نقاشی هایشان خیره شدند، برخی خندیدند، برخی نگاه های غم باری داشتند که چرا از مثلث بیشتری، در نقاشی خود استفاده کرده بودند. برخی هم به دایره های خود افتخار می کردند. و من… راستش آن موقع خیلی دوست داشتم، به جای این مربع بزرگ که حسابی توی چشم می زد، یک دایره بزرگ و چندین دایره کوچکتر، در نقاشی ام داشته باشم… بگذریم! به نوشتار نقاشی در هنردرمانی بپردازیم.
خاطره آن روز، آنقدر قوی بود که بارها پس از آن، به این فکر افتادم که چقدر این نمادها در نقاشی می توانند، معنا داشته باشند و چقدر با زندگی واقعی انسان ها، مطابقت دارند؟ آیا نقاشی، راهی برای شناخت آدمهاست؟ شاید خوش شانس بودم که به دروازه روانشناسی رسیدم و توانستم تمام این سوال ها را از مردمان این جامعه بپرسم! نتیجه جستجوها را امروز با عنوان نقاشی در هنردرمانی خواهید دید.
مراجع، اتاق درمان را نقاشی می کند
نقاشی یکی از موضوعاتی است که روانشناسی می تواند با نگاهی علمی به سراغ آن برود؛ بدون آنکه ذره ای از زیبایی شناسی این پدیده بکاهد. حضور پایدار نقاشی در صفحه زندگی مان، برداشت ها و آرزوهای ما را دربرمی گیرد. شاید شغل اکنون شما، همان نقاشی های کودکانه ای باشد که در کلاس اول رسم می کردید. تا به حال به این موضوع فکر کرده بودید؟ نوشتار نقاشی در هنردرمانی را با تاریخ هنر آغاز می کنیم.
گوزن ها
نقاشی یکی از انواع هنر است که از کودکی بشر تا کنون و از غارها تا خانه ها پیش رفته است. از نقش های ساده به دست آمده در غارهای فرانسه و اسپانیا، می توان دریافت که این ترسیم ها، نمایانگر آرزوها و دغدغه های انسان نخستین بوده اند. دردها و لذت های آدمی همراه با تکامل او، رشد کرده اند و اکنون نیز می توانند در هنر امروزی، جلوه گر شوند.
هرچند به نظر می رسد چارچوب بندی هنر در قالب مکاتب مختلف، آن را از دسترس عامه دور کرده است؛ اما روانشناسی با به میان آوردن رویکرد «هنردرمانی»، به مراجعان کمک کرده است تا با نگاهی تازه به مشکلات خود، بیاندیشند. البته نه تنها جمعیت بالینی، که جمعیت غیربالینی نیز می توانند از تاثیرات روانشناختی نقاشی کشیدن در زندگی خود، بهره مند شوند. سعی دارم با نوشتار نقاشی در هنردرمانی، به این مهم برسم.
از آنجا که نقاشی، برانگیزاننده خودآگاه و ناخودآگاه ماست و با خوشی و ناخوشی های روان ما در ارتباط است، می توان از روانشناسی به عنوان این پل پیوند دهنده هنر به زندگی روزمره کمک گرفت. از همین رو قصد دارم به بررسی نقاشی در هنردرمانی بپردازم.
از بچگی می خواستم معلم شوم
کودکان از سنین 2 تا 3 سالگی و همراه با رشد زبانی حیرت انگیزشان، شروع به نقاشی می کنند. این همزمانی را می توان به ارتباط معنایی زبان و نقاشی برای انتقال پیام ارتباط داد. نقاشی های قبل از 2 سالگی، تنها به صورت «خط خطی» هایی مبهم مشاهده می شوند اما همین خطوط درهم یا دایره های کج و معوج، به هماهنگی حرکتی دست و چشم کودک، کمک زیادی می رسانند. اهمیت نقاشی در هنردرمانی از همین سال ها پیداست، وقتی با کودکان آسیب دیده می توان از راه کشیدن، ارتباط برقرار کرد.
نقاشی های دوران پیش از دبستان (3تا 6 سالگی) ماهیتی «نمادین» دارند؛ بدین گونه که کودک می تواند توضیحی از طرح هایی بدهد که در نقاشی دیده نمی شوند. مثلا تصور می کند در میان سبدی که کشیده، سیب وجود دارد و از سیب های خوشمزه آن می گوید! همچنین ممکن است دو روز پیاپی جواب های متفاوتی درمورد نقاشی اش بدهد! بله، نقاشی در هنردرمانی کودکان می تواند همینقدر هیجان انگیز باشد.
کودک در این سن، شکل آدم را به صورت سر، تنه و دو خط برای پاها ترسیم می کند و از رنگ ها، مطابق با هیجانی که احساس می کند، بهره می گیرد. اما تنها پس از 6 سالگی است که می تواند، جزئیات دقیق تری از صورت، انگشت و لباس به نقاشی اضافه کند.
در سنین 6 تا 10 سالگی نقاشی های کودک، ماهیتی «واقع گرایانه» خواهند داشت؛ به این معنا که کودک در پی سازگاری با واقعیت جهان است. در اینجا می توان روایتی داستانی را از نقاشی های او پی گرفت. نقاشی های بعد 10 سالگی نیز به «بیان واقع گرایانه» ای دست پیدا می کنند و با بزرگتر شدن، می توانند به حالات انتزاعی برسند. در ادامه نوشتار نقاشی در هنردرمانی، بیشتر به بحث روایت خواهم پرداخت.
قلموهای روانشناسی در دستان کیست؟
روانشناسی، زیست شناس، روان پزشک، فیلسوف، نویسنده و افراد زیادی را به چشم خود دیده و از نقطه نظرهای متفاوتی به انسان و فعالیت های او نگریسته است. در این نوشتار، با رویکردهای روان تحلیلی، انسان گرایانه و شناختی به نقاشی در هنردرمانی، خیره می شویم.
نظریه های روان تحلیلی
بررسی روان تحلیلی از انسان با آراء فروید، آغاز و با مسیر جدید یونگ، ادامه می یابد. شما همچنین با نگاه وینیکات به نقاشی نیز آشنا خواهید شد. در ادامه نوشتار نقاشی در هنردرمانی، بیشتر بخوانید.
داوینچی روانشناسی
زیگموند فروید دریافت که رویاها به صورت تصاویر بصری تجربه می شوند و دشواری فهم رویا این است که ناچاریم تصاویر را به کلمات تبدیل کنیم. فروید مشاهده کرد که برخی خواب بیننده ها اظهار می کنند می توانند محتوا رویاهایشان را نقاشی کنند اما قادر نیستند به کلام بیاورند! اگرچه فروید هیچگاه به طور مستقیم از مراجعانش نمی خواست نقاشی بکشند، اما دخترش، آنا فروید (Anna Freud) این روش را بکار گرفته و آن را طریقه مناسبی برای ارتباط با کودکان می دانست؛ چراکه نمی توانستند به تداعی آزاد بپردازند.
یکی از مکانیسم های دفاعی مرتبط با هنر، در نظریه فروید، «والایش» است. این مفهوم به معنای تبدیل تعارض های تاریک درونی به یک تجربه زیبایی شناختی مورد پذیرش است. آلن دوباتن (Alain de Botton) در کتابی به نام «هنر همچون درمان» به مبحث نقاشی در هنردرمانی اشاره کرده است.
دایره های مقدس
یونگ، برخلاف فروید هنر را به عنوان روشی برای «خودـتحلیلی» می دید و از طریق آن، به اهمیت تخیل در تحلیل های روانی اشاره می کرد. او مراجعانش را به کشیدن تجارب خود دعوت می کرد و این شیوه بیانی را برای دسترس پذیرتر کردن محتوای ناخودگاه و نزدیک کردنش به دانسته های مراجع، مناسب می دانست. درواقع ایده های یونگ، مسیر نقاشی در هنردرمانی را به افق گسترده تری کشانید.
یونگ عقیده داشت «ناخودآگاه جمعی» زمانی می تواند از طریق ناخودآگاه فردی بیان شود که این نمودها با خلق هنری برانگیخته شوند. او در درمان های خود از «ماندالا» استفاده می کرد. ماندالا یک کلمه مرکب از زبان سانسکریت، شامل «ماندا» به معنای مرکز و «لا» به معنای موفقیت است. این تصویر دایره ای تزیین شده، در مشرق زمین، با ارزش ترین نماد تامل و مکاشفه به حساب می آید که ذهن را به سوی معنا و هدف زندگی، ماهیت خود، خدا و جهان پیش می برد.
ماندالا برای یونگ، کلید درک و پذیرش خود و بیانگر وصلت آگاهی و ناآگاهی و تمامیت روانی است. کار او، امکان استفاده ماندالا را در جایی غیر از مذهب نیز گشود و این تصویر اخیر در غرب و سراسر دنیا منتشر شد. به گونه ای که امروزه، از طراحی و رنگ آمیزی ماندالا، برای کاهش اضطراب به طور گسترده استفاده می شود. ماندالا، یکی از راه هایی است که می توان افراد بیشتری را با نقاشی در هنردرمانی آشنا کرد.
تدی خرسه
وینیکات (Winnicott) در نظریه اش، مفهوم «شیء انتقالی» را برای توصیف شیء واقعی که برای کودک اهمیت دارد و مفهومی فراتر، که کودک آن را در درون خود بازنمایی می کند، استفاده می نماید. مانند عروسک نرم پنبه ای که حال و هوای آغوش مادر را برای کودک تداعی می کند. در هنردرمانی، زمانی که درمانگر در دسترس نباشد؛ نقاشی ترسیم شده توسط کودک، به مثابه شیء انتقالی درنظر گرفته می شود که او را از تجربه اضطراب جدایی، دور نگه می دارد.
نظریه های انسان گرایانه
نظریه های انسانگرایانه با نظرات مزلو (Maslow) آغاز شده است و هنردرمانی از این دریچه بر سه اصل مبتنی است: «حل مسائل در طول زندگی»، «تشویق برای خودشکوفایی از طریق بیان خلاقانه»، «ارتباط خودشکوفایی با احساس صمیمت و اعتماد در روابط میان فردی و جستجوی اهداف برتر زندگی». در ادامه نوشتار نقاشی در هنردرمانی به چند نگاه متفاوت از انسانگرایی اشاره می کنم.
به دنبال معنا بگرد
برونس مون (Bruce Moon) اعتقاد دارد، هنردرمانی «اگزیستانسیال» بر پایه های خلاقیت و معنایابی است. این رویکرد، به مراجع اجازه می دهد تا رنج، لذت و عشق را در تجربه های ترسیمی خود تجربه کند و در نهایت به «ذهن آگاهی» برسد. مون، نقاشی، رنگ ها و شکل های درون آن را استعاره ای از میل آزاد و انتخاب فرد می داند.
دیده خواهی شد
در رویکرد شخص محور راجرز(Rogers)، از مفهوم «همدلانه شنیدن» سخن گفته می شود. در هنردرمانی، این همدلی به دیدن تعمیم یافته و نام «همدلانه دیدن» را به خود می گیرد. به این صورت که درمانگر با به زبان آوردن بخشی از نقاشی در هنردرمانی، به مراجع اطمینان می دهد، احساسات او دیده شده و مورد توجه قرار می گیرد. در نظر راجرز، نقاشی بعد دیگری از راه ارتباطی را برای مراجع می گشاید و درمانگر نیز می تواند بخش تازه ای از وجود مراجع را مشاهده کند.
با دست هایت حرف بزن
واژه «گشتالت» به این جمله اشاره دارد که «کل، چیزی فراتر از تک تک اجزاء آن است». هدف هنردرمانی گشتالتی، تشویق و پافشاری بر ارتباط مسئولانه، صادقانه، مستقیم و قابل اعتماد بین مراجع و درمانگر است. بیان هنری در این رویکرد، متمرکز بر مشارکت فعال حسیـحرکتی (مانند نشان دادن احساسات با دست و حالات چهره) و درک الگوهای پیام تصویری (مانند: شکل، خط، متن و رنگ) است. درمانگر از مراجع می خواهد تا از میان این شکل ها و رنگ ها، پیام شخصی خود را دریافت کند. درحقیقت بیان هنری از طریق نقاشی، گشتالتی از آن فرد در لحظه است.
شام آخر
رویکرد «فراشخصی» را می توان موج چهارمی در روانشناسی برای آشکار کردن بعد معنوی انسان نامید. این روش در پی به رسمیت شناختن اشتیاق انسانی برای گشودگی معنوی، به عنوان یکی از موهبت های رشد بشری است. مراجعان این رویکرد، در پی افزایش رضایت از زندگی و یا درگیر بحران عاطفی، بیماری جدی (مانند سرطان) و یا مرگ قریب الوقوع خود هستند. یکی از نقاشی های مورد استفاده این رویکرد، ماندالا می باشد. تا اینجای نوشتار نقاشی در هنردرمانی به نظریه های روان تحلیلی و انسانگرایانه اشاره کردیم. اکنون به سراغ نظریه های حوزه شناختی می رویم.
نظریه های شناختی
عقیده درمانگران شناختی بر این است که پریشانی های روان شناختی، حاصل اختلال هایی در پردازش شناختی است و تغییر این شناخت ها، منجر به تغییراتی در رفتار و عواطف خواهد شد. هدف این درمان، جایگزینی و بازسازی پیش فرض های مراجع، مطابق با انتظارات مثبت و واقعی است. درست است که بیشتر درمان شناختی، متوجه تمرینات کلامی یا تکالیف نوشتاری است اما استفاده از تخیل ذهنی می تواند روشی برای تمرین الگوی هیجانی تازه ای باشد. نمودهای عینی این تخیل، در نقاشی است.
من بلد نیستم نقاشی بکشم
اولین مسئله ای که درمورد مراجع هنردرمانی شناختی مطرح می شود، تغییر نگرش های او درباره «هنرمند بودن» است. مراجع ممکن است بگوید: «من بلد نیستم نقاشی بکشم»، «من هیچ استعدادی ندارم» یا «من از خودم خجالت می کشم». برای اجتناب از چنین واکنش هایی بهتر است، از واژه هایی با بار معنایی کمتر استفاده شود. به طور مثال درمانگر می تواند به جای واژه های «هنر»، «هنرمند» و «نقاش» از کلمات «نقاشی» و «کشیدن تصویر»، برای جلب همکاری مراجع کمک بگیرد.
یک روایت کشیدنی
«افکار منفی خودکار» یا «خودگویی های منفی»، صداهایی هستند که بدون تلاش یا قصدی، در واکنش به برخی موقعیت ها، شروع به پر کردن ذهن ما می کنند. سپس انتظارات و باورهایی در رابطه با آن موقعیت ها، در ذهن مان «صورت بندی» می شود. آرون بک (Aaron Beck)، این صورت بندی ها را «طرحواره» می نامد.
به طور مثال اگر طرحواره ای منفی نسبت به رانندگی در ذهن شما شکل بگیرد، آن تجربه برایتان ناامن جلوه می کند. در این رویکرد درمانی، از مراجع خواسته می شود، تصویر ذهنی خود از محرک استرس زا و نحوه آماده شدن در برابر آن را در قالب یک سیر داستانی، نقاشی کند.
همانظور که دیدید می توان از نقطه نظرهای متفاوتی به نقاشی در هنردرمانی نگاه کرد.
به دنبال نخودهای رنگی
«گراس» و «تامپسون» به دو رویکرد تنظیم هیجانی «بیانی» و «پرت کردن حواس»، برای توجه به جنبه های خاصی از یک موقعیت، اشاره می کنند. رویکرد بیانی به این معناست که فرد با نقاشی، به بیان احساسات خشم یا ناراحتی خود می پردازد. در رویکرد پرت کردن حواس، فرد در پی اجتناب و دور شدن از هیجان منفی است.
روش پرت کردن حواس در «درمان رفتاری دیالکتیکی» به عنوان روشی موثر برای تنظیم هیجانات فردی که یک رویداد آسیب زا را پشت سر گذاشته، مورد استفاده قرار می گیرد. با اینکه اجتناب از هیجان های منفی، راه حل بلند مدتی برای کنار آمدن با مسئله نیست؛ اما به فرد اجازه می دهد تا آن موقعیت اضطراب آور را پشت سر بگذارد.
خب، انگار نقاشی در هنردرمانی، ما را به دنبال نخود سیاه نمی فرستد، اما بهتر است حواسمان به ماندگاری نخودهای رنگی هم باشد!
اشک هایت را روی کاغذ بریز
در مقاله ای آمده بود: «علیرغم اینکه هیجان القاء شده در مطالعه، خشم یا ناراحتی بوده باشد، روش پرت کردن حواس، نسبت به روش بیانی با موفقیت بیشتری عمل می کند و فرد در این حالت، تجربه غرقگی و لذت افزون تری خواهد داشت».
هرچند نویسندگان مقاله انتظار داشتند، برانگیختگی ناشی از خشم پس از نقاشی، کاهش بیشتری نسبت به برانگیختگی حاصل از ناراحتی داشته باشد، اما چنین نتیجه ای از یافته ها حاصل نشد. در عوض، این یافته به دست آمد که برانگیختگی، پس از نقاشی ـفارغ از شیوه بیانی یا حواس پرت کردن و نیز علیرغم هیجان خشم یا ناراحتیـ کاهش داشته است.
من حواس تو را پرت می کنم، تو حواس مدادها را
روش پرت کردن حواس، راهکار موثری در تنظیم هیجانی به نظر می رسد اما تنها برای کوتاه مدت پاسخگوست. مطالعات نشان داده اند نوشتن درمورد موقعیت های استرس آور، در بلندمدت توانسته خلق بهتری برای فرد به ارمغان بیاورد.
با این حال نقاشی با قصد پرت کردن حواس، به خاطر ویژگی های زیبایی شناختی که در رنگ ها، شکل ها و خطوطش به کار می رود، می تواند برای مدتی هیجان های منفی را کاهش دهد؛ حتی اگر هیجان مثبتی اضافه نکند. همینطور نشان داده شده که کشیدن یک طرح، بیشتر از رنگ آمیزی یا صرف کپی کردن شکل ها، می تواند به بهبود خلق کمک کند.
ضمن مطالعاتی که برای نقاشی در هنردرمانی داشته ام، متوجه شدم این مطالعات، تنها در خصوص هیجان های منفی (خشم و ناراحتی) و در جمعیت غیربالینی صورت گرفته اند، به نظر می رسد ارتباط بین هیجانات و نقاشی نیاز به بررسی های دقیقتری دارد.
زندگی، صحنه یکتای هنرمندی ماست
دانستیم که نقاشی همراه همیشگی آدمیان در طول تاریخ بوده و در عین سرگرمی، به رهاسازی ذهن از افکار خودآگاه و دغدغه های ناخودآگاه کمک کرده است. نقاشی می تواند همدم کودک، بزرگسال، هنرمند و غیرهنرمند باشد. اگر هنوز شک دارید! پیشنهاد می کنم، نام «مکرمه قنبری» یا «رافت صراف»، مادربزرگ های نقاش ایرانی را جستجو کنید تا متوجه شوید هیچ وقت برای هیچ کس، قلم دست گرفتن دیر نیست!
نقاشی را از دنیای پیچیده مکاتب هنری خارج کنید و این بار با نگاهی تازه، به شخصی سازی آن بپردازید. به نقاشی های کودکان اطرافتان دقت کنید. مطمئنا می توانید سبک منحصر به فرد زیبایی شناختی را در الگوی نقاشی هایشان، جستجو کنید. این بار ما بزرگترها باید از کودکان سرمشق بگیریم تا دریابیم که چگونه بی توجه به قضاوت دیگری، آزادانه به طراحی آنچه از دنیا می بینیم، بپردازیم. این تمام حرفی بود که با نوشتار نقاشی در هنردرمانی می خواستم به شما منتقل کنم: هنرمند خودتان باشید.