ما همه انسانیم و اختیار داریم؛ همه باید از حقوق انسانی خود بهره مند باشیم؛ همچنین باید تا آنجا که برای دیگران مزاحمتی ایجاد نمی کند، آزاد باشیم. همه این گزاره ها بدیهی و واضح اند، اصلا جای بحث و گفت و گو ندارند؛ اما یک شرط وجود دارد: پذیرش صرف و باور به متن یا ظاهر این گزاره ها، با آنچه که واقعا در بر دارند، زمین تا آسمان تقاوت دارد! چگونه می شود چیزی بدیهی باشد؛ اما نیاز به توضیح داشته باشد؟
آزادی بیان چیست؟ اختیار، حقوق و آزادی، مفاهیم مهم و تاثیر گذاری در مفهوم آزادی بیان اند. ما مختاریم تا باور یا عقیده خود را بیان کنیم؛ از نظر حقوق انسانی، حق داریم که از عقاید خود برای دیگران بگوییم؛ و در نهایت، آزادیم که خودمان عقایدمان را شکل دهیم.
دریافت نادرست و غلط از این مفاهیم، میتواند منجر به اشتباهات جبران ناپذیری شود. اگر نتوانیم چنین مفاهیمی را به خوبی بشناسیم، قطعا تصمیم های نادرستی در قبال دیگران خواهیم گرفت؛ چراکه آزادی، اختیار و حقوق عناصری هستند که در زندگی اجتماعی افراد نقش محوری دارند. با اشتباه در شناخت این مفاهیم، زندگی خود و دیگران را تباه خواهیم کرد.
بخش های نوشتار
اختیار
انسان موجودی مختار است و اجازه دارد که تصمیمات زندگی اش را خودش به تنهایی بگیرد. حتی اگر فردی به تنهایی قدرت تصمیم گیری نداشته باشد، می تواند از دیگران کمک گرفته تا تصمیمات بهتر و مناسبی را اتخاذ کند. کمک و مشورت دیگران، راه را برای تصمیم بهتر باز می کند و استفاده از تجارب دیگران، تصمیمات بهتری را برای فرد به ارمغان می آورد.
اما یک نکته در اینجا حائز اهمیت است، در هر شرایطی که باشد، اگر فردی حتی ذره ای قدرت تصمیم گیری داشته باشد، تا آنجا که می تواند و محدودیتی نیست، باید خودش در نهایت مهر تایید بر تصمیمات و عقایدش بزند! ما به عنوان مشاور، دوست، والد، معلم یا هر چیز دیگری، اجازه نداریم که برای دیگری تعیین تکلیف کنیم یا تصمیم بگیریم.
تفاوت اختیار و آزادی بیان چیست؟
همه انسان ها باید از نعمت آزادی بیان بهره مند گردند؛ اما باید توجه داشت که این آزادی، به معنای تعرض به دیگری نباشد! مرز میان آزادی و اختیار تا آنجاست که این دو مفهوم در یکدیگر تداخلی نداشته باشند. یعنی ما تا اندازه ای که اختیار داریم، آزاد نیستیم و آزادی ما باید تحت حمایت حقوق و قوانین قرار بگیرد تا موجب تعارض میان اختیار و آزادی مان نشود.
رابطه بین اختیار و آزادی بیان چیست؟
در بحثث «آزادی بیان»، افراد باید نسبت به آنچه که معتقد اند، اختیار کامل داشته باشند. چه در مبحث پذیرش آن و چه در مبحث اشاعه و ترویج آن. هر کسی حق دارد به آنچه که اعتقاد دارد، بدون ترس و اجبار، اقرار کند و حتی آن را ترویج دهد. تا اینجا همه چیز طبیعی است، تا اینکه کمی به اختیار با دقت بیشتری نگاه می کنیم.
تصور کنید که ما کاملا مختار بودیم. آن وقت چه می شد؟ کاملا مختار بودن را اینگونه بدانیم که هرچه می خواهیم، انجام دهیم؛ اما این امر امکان پذیر است؟ مسلما خیر. اختیار ما برای خودمان است، یعنی تا آنجایی که بر خودمان تاثیر می گذارد مختاریم. اختیار ما محدود به خودمان است نه دیگری! پس اگر اختیار ما به دیگران اثر گذاشت، دیگر اختیار نیست، اجبار است!
در آزادی بیان نیز همین گونه است، اختیار در آزادی بیان تا آنجایی است که به دیگری تاثیر نگذارد؛ اما مگر می شود که ما عقیده ای را ترویج دهیم و کسی تاثیر نپذیرد؟ قطعا خیر. اما این بار دو طرفه نگاه کنید. ما نسبت به عقاید خود اختیار داریم، دیگران نیز همین گونه اند. پس اگر عقیده ای از طرف ما یا دیگری رواج پیدا کرد، باید در ابتدا از فیلتر اختیار طرفین عبور کند.
اگر اختیار طرفین در شرایط ترویج عقیده مختل نشود، شرط اختیار در آزادی بیان رعایت شده است؛ اما اگر با اجبار و زور، عقیده خود را به دیگران منتقل کنیم، مفهوم آزادی بیان اصلا محلی از اعراب نخواهد داشت!
حقوق
همه انسان ها دارای حقوق انسانی هستند. هرگز نباید در حقوق پایه تفاوتی میان افراد قائل شویم و دیدگاهمان به همه افراد از این نظر که انسان هستند، باید به یک شیوه باشد. البته ممکن است به واسطه مسئولیت های مختلفی که بر گردن داریم، حقوق متفاوتی داشته باشیم؛ اما در حوزه حقوق انسانی، همه باهم برابریم و هیچ تفاوتی میانمان نیست و نباید باشد.
یکی از علل تدوین قانون در جوامع بشری، استحقاق و صورت پذیرفتن حقوق بود. افراد برای اینکه بتوانند در کنار یکدیگر زندگی کنند، نیازمند یک سری قوانین بودند که زندگی اجتماعی آن ها را ممکن کند. در نبود قوانین، حق و حقوق به صورت درستی میان افراد پخش نمی شد و همین امر موجب هرج و مرج و درگیری میان انسان ها می شد.
حقوق و آزادی بیان
در آزادی بیان نیز با حق و حقوق افراد مواجه می شویم. همه ما انسان ها از آنجا که انسانیم، حق داریم تا از عقاید و باورهایمان صحبت کنیم و در صورت لزوم، آن ها را برای دیگران شرح و گسترش دهیم. همچنین اگر از نظر اخلاق به این موضوع بنگریم، در می یابیم که همه افراد حق دارند که از عقاید خود بگویند و دیگری به هیچ عنوان حق ساکت کردن یا سرکوب کردن صدای فرد را ندارد.
مجددا به این موضوع باز می گردیم، تا چه اندازه حق بیان اندیشه یا نظرمان را داریم؟
بیایید با یک مثال پیش برویم. در نگاه اول وقتی از حقوق و آزادی بیان صحبت می کنیم، از حق بیان و اشاعه عقاید و دیدگاه هایمان صحبت می کنیم. تا اینجا بسیار بدیهی است که ما بتوانیم از عقیده خود صحبت کنیم و این کار هیچ موردی ندارد؛ اما هر عقیده ای به هر شکل، اجازه اشاعه و ترویج دارد؟
فردی را در نظر بگیرید که عقیده داشته باشد یک نسل از بشر باید نابود شود. قبل از اینکه به بررسی دقیق این نظر بپردازیم، سریعا به غیر منطقی و ضد اجتماعی بودن این عقیده پی می بریم. یا فردی را در نظر بگیرید که در صدد ترویج عقیده ای ظالمانه باشد. آیا این فرد در این شرایط، حق ارائه و اشاعه نظر و عقیده خود را دارد؟
مسلما خیر. برای همه ما روشن است که یک عقیده ظالمانه یا یک عقیده ای که نتایج فاجعه باری از خود به جا می گذارد، حتی اجازه ترویج را ندارد! چراکه این عقیده زندگی تعداد زیادی از افراد را درگیر می کند و به آن ها آسیب می زند. پس نتیجه می گیریم که ترویج یک عقیده که به دیگران آسیب می زند یا موجب اعمال ظلم به دیگران می شود، جزئی از آزادی بیان به حساب نمی آید.
آزادی
انسان موجودی آزاد است و آزادی یکی از مفاهیم ذاتی در شخصیت انسان است. انسان ها آزادند که امور زندگی خود را کنترل کنند و کسی اجازه ندارد آزادی آن ها را محدود کند. همچنین اعمال محدودیت بر آزادی انسان تنها در صورتی ممکن است که منفعت والاتری نسبت به آزادی، نصیب خود فرد و دیگران شود.
مفهوم آزادی کاملا در آزادی بیان روشن است. آزادی در اینجا ارتباط تنگاتنگی با حق و حقوق فرد در اشاعه نظرات و عقاید خود دارد؛ اما آنچه در اینجا مهم تر است، آزادی انسان برای آزاد اندیشی است. مفهوم آزادی در آزادی بیان شامل توانایی و امکان آزاد اندیشی انسان ها می شود.
و اما باز در مفهوم آزادی با این سوال مواجه می شویم که آزادی در چه حد و اندازه ای؟ آزادی در همه زمینه ها؟ آزادی بی قید و شرط؟
آزادی و آزادی بیان چیست؟
باز به مفهوم قانون باز می گردیم، پیشتر به این موضوع پرداختیم که یکی از علل تعیین و تدوین قانون در جوامع بشری، استحقاق حقوق افراد مختلف است. در اینجا نیز با علت دیگری برای وضع قانون مواجه هستیم که با مفهوم آزادی ارتباط دارد. علت دیگر وضع قوانین، کنترل میزان آزادی انسان ها است. اینکه برای آزادی قاعده و شروط مختلف وضع می کنیم، در نگاه اول نوعی محدود شدن آزادی است که کاملا دیدگاه درستی است؛ اما همین محدودیت، گاهی آزادی افراد را تضمین می کند.
قوانین و آزادی
درست است که قوانین، آزادی بی قید و شرط انسان ها را نقض می کنند؛ ولی آیا ممکن است همین اعمال محدودیت ها، در جایی از زندگی انسان، مهر تاییدی بر آزادی وی باشند؟
برخی از قوانین از آزادی انسان ها صحبت به میان می آورند و آزادی انسان را در برخی از شرایط به رسمیت می شناسند. به عنوان مثال، در اکثر جوامع، قوانینی وجود دارد که در شرایطی، محدوده آزادی انسان ها را گسترش می دهند. این نوع قوانین بسیار اند؛ اما در اینجا تنها به یک مورد از آن اشاره می کنیم.
حق دفاع مشروع
برای همه ما روشن است که از نظر قانونی، حق حمله به دیگران را نداریم و در صورتی که این اتفاق را رقم بزنیم، دیگران می توانند از راه قانونی با ما مقابله کنند و ما را پیش میز محاکمه ببرند. اینکه حق نداریم به دیگران حمله کنیم، آزادی ما نسبت به انجام این عمل را نقض می کند؛ اما گاهی همان قوانین در شرایطی دیگر، به شیوه ای متفاوت برای ما حکم خواهند کرد.
تکلیف انسانی که به دیگری حمله می کند، کاملا روشن است. حال بیایید شرایطی را در نظر بگیرید که مورد حمله قرار گرفته اید. الان باید چگونه برخورد کنید؟ اگر کسی از قوانین سرپیچی کرد و به شما حمله کرد، آیا شما در این شرایط همواره باید به قانون نقض حمله به دیگران عمل کنید؟ جواب قانون به این سوال منفی است.
بر اساس قانون حق دفاع مشروع، اگر کسی به شما حمله کند، متناسب با شرایطی که شما در آن قرار دارید و میزان آسیبی که ممکن است به شما وارد شود، شما حق دفاع از خود را دارید، حتی اگر شیوه دفاع شما حمله به دیگری باشد! البته که این قانون شرایطی دارد که از حوصله بحث خارج است؛ اما به این موضوع توجه داشته باشید که همین قانونی که شما را محدود کرده بود، اینجا محدودیتی را به لحاظ قانونی برای شما بر می دارد.
آزادی بیان واقعی یا تحت الفظی؟
پس میبینیم که برداشت نادرست از آزادی آن هم در بیان، می تواند ما را تا چه اندازه به بی راهه ببرد. بی توجهی به شناخت این مفاهیم، نه تنها از ما مسیر درست منحرف میکند، بلکه مانعی می شود بر سر راه زندگی دیگران و موجب رنجیده خاطر شدن و یا حتی به بی راهه کشاندن دیگران می شود.
حالا دوباره به مفهوم آزادی بیان فکر کنید و آن را در خود واکاوی کنید. آیا آزادی بیان برای شما آن چیزی است که در واقعیت هست، یا مفهومی است که با ترجمه ای تحت الفظی آن را پذیرفته اید؟ امیدوارم که جزئی از دسته اول بوده باشید…