هیجانات به عنوان نیروهایی در درون یک سیستم تلقی می شوند که به وسیله یک غشای نفوذ ناپذیر، همانند یک بالن بسته شده اند. و اگر شما اجازه بروز یک هیجان را به خود ندهید، آن هیجان از جایی دیگر با فشار ـ و معمولاً به شکل یک نشانه نامطلوب ـ راه خود را به بیرون باز میکند. هیجانات واکنش هایی هستند که انسان در پاسخ به رویدادها یا موقعیت ها تجربه می کند. نوع هیجانی که یک فرد تجربه می کند با شرایطی که باعث ایجاد این هیجان می شود تعیین کننده است.
درک هیجانات از جمله هیجان گناه و هیجان شرم، می تواند به ما کمک کند تا زندگی را با سهولت و ثبات بیشتری طی کنیم. در این نوشتار، با یکدیگر درصدد شفاف کردن مفاهیم احساس شرم و احساس گناه بوده و تفاوت های آنها را نیز برخواهیم شمرد. در این میان در توضیح احساس شرم و احساس گناه، باید بدانیم که احساس شرم و احساس گناه، هردو هیجان بوده و جز هیجانات فرعی ما هستند.
بخش های نوشتار
احساس گناه
احساس گناه، به صورت یک حالت هیجانی و عاطفی تعریف می شود که فرد، احساس می کند نتوانسته است مطابق یکسری معیارها عمل کند. در توضیح احساس شرم و احساس گناه، احساس گناه به عنوان یک هیجان خودآگاه توصیف می شود که شامل ارزیابی های منفی از خود، احساس پریشانی و احساس شکست است. در توضیح احساس شرم و احساس گناه، برخی از نشانه هایی که بروز می دهد ممکن است با احساس گناه همراه باشند، عبارتند از:
- اضطراب و نگرانی؛
- گریه کردن؛
- بی خوابی؛
- تنش عضلانی؛
- مشغولیت به اشتباهات گذشته؛
- پشیمانی از عمل یا اعمال انجام شده احساس ناراحتی در معده و یا سایر اعضای بدن.
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، خود را در موقعیت یک کارمند تصور کنید که فراموش کرده است کاری را که رئیس اش به او سپرده بود انجام دهد. او به شدت ناراحت شده و مدام بابت این اتفاق از رئیس اش عذرخواهی می کند و سعی در جبران کارش دارد. این فرد در اینجا، دچار احساس گناه شده است؛ از «پیشامد» به وجود آمده ناراحت است و مدام با خود تکرار می کند: «ای کاش این کار یادم می موند و فراموشش نمی کردم، دفعه بعد باید حتما برای رئیس جبران کنم». این فرد درباره اتفاقی که افتاده پشیمان است و تلاش می کند تا آن را جبران کند.
احساس شرم
زمانی که هنجارهایی را که به آن ها باور داریم زیر پا می گذاریم، احساس شرم می کنیم. در چنین لحظاتی احساس حقارت و کوچک بودن می کنیم و نمی توانیم مستقیماً در چشمان شخص دیگری نگاه کنیم.گویی می خواهیم در زمین فرو برویم و ناپدید شویم.
شرم باعث می شود تمرکز خود را به سمت درون هدایت کنیم و تمامیت خود را با منفی نگری ببینیم. زمانی که به نظر می رسد پناهگاه امنی در برابر نگاه قضاوت کننده دیگران نداریم، هیجان شرم را احساس می کنیم؛ در این حال، نسبت به خود احساس ناخوشایندی داریم و آرزو می کنیم که ای کاش نامرئی بودیم. در توضیح احساس شرم و احساس گناه، وقتی افراد شرم را تجربه می کنند، ناگهان توجه شان بیش از اندازه به خود معطوف می شود و ویژگی های منفی شان را مورد مداقه قرار می دهند.
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، احساس شرم می تواند از احساس گناه خطرناک تر باشد؛ هرچقدر شرم بیشتری را احساس کنید، احساسی که به خودتان دارید بدتر خواهد شد؛ زیرا به جای اینکه معتقد باشید «کار» بدی کرده اید، معتقد هستید «آدم» بدی هستید، و این باعث می شود تا عزت نفس کاهش پیدا کرده و زندگی تان را تحت تاثیر قرار دهد. برای برخی از افراد دشوار است که کارهای خود را از فردی که هستند جدا کنند.
هیجان شرم، ناامیدی را پرورش می دهد؛ زیرا تغییر آنچه هستیم، از اینکه بخواهیم آنچه انجام داده ایم را تغییر دهیم دشوارتر است. به همین دلیل دست از اصلاح و تغییر برمی داریم و حتی ممکن است برای اینکه شرمندگی خود را پنهان کنیم، از دیگران جدا می شویم.
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، خود را در موقعیت یک کودک تصور کنید که درحال آوردن یک لیوان چای برای پدرش است اما به طور ناگهانی، لیوان چای از دستش می افتد و می شکند. پدر بر سر او فریاد می زند: «دست و پا چلفتی! حواست کجاست؟ یه لیوان چای هم نمی تونی بیاری». در اینجا کودک، با این رفتار پدرش، باور می کند که واقعا دست و پا چلفتی است و از پس هیچ کاری بر نمی آید؛ پس فکر می کند آدم بدی است. او در حال تجربه هیجان شرم است.
تفاوت احساس شرم و احساس گناه
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، گاهی احساس شرم و احساس گناه، به جای یکدیگر به کار می روند؛ با اینکه هردو احساسی منفی را توصیف می کنند، اما با یکدیگر متفاوت هستند. تفاوت اصلی این دو این است که در هیجان شرم فرد خود را یک انسان بد می بیند، درحالی که در احساس گناه، فرد لزوما خود را آدم بدی نمی داند و باور دارد که فقط کار اشتباهی انجام داده است.
شرم را میتوان محصول روابط بین فردی در نظر گرفت؛ در حالی که احساس گناه ناشی از تعارض اخلاقی درونی است. احساس گناه می تواند سالم باشد، زیرا این فرصت را در اختیار ما می گذارد تا از طریق آن، رفتار مشکل ساز خود را اصلاح کنیم؛ اما احساس شرم، صرفا سالم نیست، زیرا به جای اینکه در رفتار نمایان شود، در خود(Self) نمایان می شود و یکپارچگی درونی فرد را هدف قرار می دهد.
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، در حقیقت احساس گناه ناشی از عمل است. کسی کار اشتباهی انجام داده و از مجازات می هراسد و از این نظر، اعتراف به گناه آسان تر از شرم است. چرا که احساس گناه نشان دهنده قدرت و اختیار است، حتی اگر غیراخلاقی باشد و فرد سرزنش شود؛ اما اعتراف به شرم به معنی ضعف و ناتوانی خود و حتی معیوب بودن است و ممکن است باعث شرمِ بیشتر شود.
اما نکته مهم این است که شما نمی توانید شرم را جبران کنید یا آن را برطرف کنید؛ زیرا حتی زمانی که شرم بر روی چیزی خاص متمرکز است، به کل هویت شما آسیب وارد می کند.
بنابراین در توضیح احساس شرم و احساس گناه، باید گفت که در احساس شرم، فرد می گوید: «من آدم بدی هستم»؛ درحالی که در احساس گناه می گوید:«من کار بدی انجام داده ام». در احساس گناه چنانچه سعی به همدلی و جبران خسارت داشته باشیم، می توانیم شاهد تاثیرات موثری باشیم؛ اما شرم با طیف وسیعی از رنج های انسانی مرتبط است از جمله: اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد، سرزنش، قلدری، خودکشی و خشونت نسبت به دیگران و … .
نظر فروید
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، از نظر فروید، هیجان شرم در مرحله آلتی ایجاد می شود. زمانی که دختر و پسر بر سر اهداف و تمایلات جنسی خود دچار تعارض می شوند و هریک به والد جنس مخالف خود گرایش پیدا می کنند؛ که مهم ترین عامل در پیدایش آن، نحوه برخورد پدر و مادر با میل جنسی فرزندشان می باشد.
همچنین فروید ادعا می کند که مذهب و اخلاق، سبب بروز احساس گناه می شود که یک خصومت پنهان و ناخودآگاه برای روان انسان و زندگی اوست؛ منابع قدرت مثل مذهب، از طریق آموزش هایی که به کودکان درباره خشم و جنسیت می دهند، بر زندگی آینده و بزرگسالی افراد و همچنین پیدایش احساس گناه در آن ها، تاثیر می گذارد.
نظر اریکسون
اریکسون نیز در نظریه رشد روانی ـ اجتماعی خود، به شرم اشاره دارد. خودمختاری در مقابل شرم، دومین مرحله از مراحل رشد اریک اریکسون است. این مرحله بین 18 ماهگی تا حدود 2 یا 3 سالگی رخ می دهد. به گفته اریکسون، کودکان در این مرحله بر ایجاد احساس کنترل شخصی بر مهارت های فیزیکی و احساس استقلال تمرکز دارند.
موفقیت در این مرحله منجر به اراده مندی و استقلال در کودک خواهد شد. اگر کودکان در این مرحله در افزایش استقلال خود مورد تشویق و حمایت قرار گیرند، نسبت به توانایی خود برای بقا در زندگی، اطمینان می یابند. اگر کودکان به صورت افراطی مورد انتقاد قرار گیرند، بیش از حد کنترل شوند یا به آنها فرصتی داده نشود که خود را اثبات کنند، شروع به احساس ناکافی بودن توانایی خود برای بقا می کنند و ممکن است بیش از حد به دیگران وابسته شوند، عزت نفس نداشته و احساس شرم کنند و یا در توانایی های خود شک می کنند.
در اینجا یک رفتار متعادل از طرف والدین مورد نیاز است. آنها باید سعی کنند همه کارها را برای کودک انجام ندهند، اما اگر کودک در کاری شکست خورد، نباید از کودک به خاطر ناکامی ها و حوادث به صورت افراطی مورد انتقاد کنند. هدف باید «خود کنترلی بدون از دست دادن عزت نفس» باشد.
سخن نهایی
در توضیح احساس شرم و احساس گناه، نکتهی مهم اینجاست که باید بدانیم اگرچه باید به دنبال جبران چیزی باشیم که در ما این مفاهیم را رقم زده و نباید از مسئولیت اعمال و اقدامات خود فرار کنیم، باید نسبت به خود نیز گشوده باشیم و در کنار جبران مسئله، خود را ببخشیم. قدمهای کوچکی مثل ذهنآگاهی، شفقت به خود، کمک گرفتن از متخصصین سلامت روان و مواردی از این قبیل میتوانند به ما در این مسیر کمک کند.