ورود به دنیای بزرگسالی برای بسیاری از ما، همراه است با ورود به دنیای کار و آغاز مسیر حرفهایمان. با توجه به اینکه تمامی افراد شاغل، قسمت زیادی از زمان خود را صرف کارکردن میکنند، ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی ممکن است به چالشی بزرگ برای افراد تبدیل شود، به خصوص در عصر حاضر که فناوری باعث ایجاد اشکال دیگری از کارکردن، همچون دورکاری، شده است.
در این نوشتار، به بررسی مفهوم تعادل بین کار و زندگی (Work-Life Balance) پرداخته و بررسی میکنیم که چگونه میتوان میان کار و زندگی شخصیمان تعادل برقرار کرده و بر این چالش دیرینه فائق آییم. پس در این نوشتار با مانگ همراه باشید.
بخش های نوشتار
تعریف تعادل بین کار و زندگی
تعادل بین کار و زندگی، به معنای مدیریت زمان بهگونهای است که هم فعالیتهای شغلی به طور بهینه انجام شوند و هم نیازهای زندگی شخصی برآورده شوند. چنین تعادلی، به افراد این امکان را میدهد که انگیزۀ خود را در محل کار برای دستیابی به اهداف طولانیمدت شغلی خود حفظ کنند و علاوه بر تمرکز روی فعالیت شغلی فعلی، به طور حقیقی از لحظه لحظۀ زندگی خود در خارج از دنیای کار نیز لذت ببرند.
در واقع، تعادل بین کار و زندگی به معنای عدم تداخل کار و مسائل پیرامون آن با سایر وجوه زندگی شخصی و خانوادگی است. در این حالت، خواستهها و مطالبات زندگی شخصی و کاری با یکدیگر برابر هستند و هیچکدام بر دیگری ارجحیت ندارند.
تعادل بین کار و زندگی، چالشی بزرگ و مهم برای هر شاغلی محسوب میشود، به گونهای که اگر فردی بتواند میان کار و زندگی خود تناسب و تعادل ایجاد کند، بیشترین لذت را از لحظات زندگی خود میبرد و اگر نتواند چنین تعادلی را فراهم کند، زندگی برای او با یک روزمرگی کسلکننده، تفاوت چندانی نخواهد داشت. علاوه بر این، تعادل بین کار و زندگی را میتوان راز سلامت جسمانی، روانی، رضایت شغلی، کیفیت کار، کارآیی، خلاقیت، نشاط، و روابط سالم با خانواده و دوستان و جامعه دانست.
پیش از توضیح راههای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی، ابتدا با هم بیشتر دربارۀ کار زیاد و در واقع، اعتیاد به کار بدانیم.
اعتیاد به کار
حالت افراطی اشتغال، اعتیاد به کار است که در آن فرد نمیتواند از کار خود دست بکشد و به طور مداوم و بیوقفه درگیر فعالیتهای شغلی خود میباشد. این فرد از هر چیز دیگری در زندگی غافل شده و از لحظات شیرین و مفید زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود نیز محروم است. چنین فردی به تعادل کار و زندگی نیاز دارد؛ اما نمیداند چگونه آن را برقرار کند. او فکر میکند که با کار بیشتر، موفقتر و خوشحالتر خواهد بود؛ اما درواقع دچار استرس، خستگی، بیماری، عدم رضایت و تنهایی خواهد شد.
افراد دچار اعتیاد به کار، نهتنها نمیتوانند کار خود را با عشق و شور انجام دهند، بلکه با وسواس و اجبار به کار میپردازند. در واقع، چنین افرادی نمیتوانند به کار خود پایان دهند، در نتیجه همواره به دنبال شروع تکلیف جدیدی هستند و نمیدانند چگونه با خود، دیگران و زندگی در تعادل و هماهنگی باشند. افراد مبتلا به اعتیاد به کار، نمیدانند چگونه زندگی را بسازند و تنها به سپریکردن روزهای خود با کار، مشغول هستند. در اصطلاح عامیانه میگویند: «این آدم با شغلش ازدواج کرده است».
راهکارهای عملی برای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی
برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی، لازم است فرد بتواند اولویتهای خود را در هر دو حوزۀ کار و زندگی شناسایی کرده و بر اساس آنها برنامهریزی انجام دهد. در ادامه به برخی از راهکارهای عملی که میتوان آنها را در جهت دستیابی به تعادل بین کار و زندگی به کار بست، میپردازیم.
تعیین اهداف
برای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی، فرد باید بداند که چه چیزهایی برایش اهمیت دارند و چه چیزهایی را میخواهد در زندگی خود داشته باشد. این اهداف میتوانند مسائل شخصی، خانوادگی، تحصیلی، شغلی، اجتماعی و غیره را شامل شوند. فرد باید هدفهای خود را به صورت شفاف، قابل اندازهگیری، در دسترس، مرتبط و دارای محدودیت زمانی (SMART) تعریف کند. به عبارت دیگر، اهداف فرد باید شامل جزئیات دقیق، شاخصهای پیشرفت، منابع لازم، رابطه با نقشها و مسئولیتها و زمانبندی مناسب باشند.
برنامهریزی و سازماندهی
فرد باید بر اساس هدفهای خود، یک برنامۀ قابل اجرا طراحی کند تا بتواند به تعادل بین کار و زندگی دست یابد. این برنامه میتواند شامل تقسیم وظایف، تخصیص منابع، تعین موعدها (Deadlines)، پیدا کردن روشهای بهینهسازی و دیگر موارد لازم باشد. فرد میتواند بدین منظور، از ابزارهای مختلفی برای سازماندهی زمان استفاده کند؛ مثلا میتوان از تقویم، یادآور، چکلیستها، دفاتر و نرمافزارهای برنامهریزی و غیره استفاده کرد. فرد باید به صورت منظم و منطقی وظایف کاری خود را بررسی نموده و نسبت به نتایج حاصل از آن، بازخوردهای لازم را در نظر گیرد.
کارآمدی و کارآیی
برای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی، فرد باید سعی کند که هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در حین انجام کار خود، به بهترین نحو عمل کند و روشهای مختلفی برای افزایش کارآمدی و کارآیی پیدا کند؛ روشهایی همچون روش پومودورو (Pomodoro Technique)، روش آیزنهاور (The Eisenhower Matrix)، قانون 20/80 (The 80/20 Principle) و دیگر روشهای مشابه بدین منظور طراحی شده اند. فرد باید از چندکارگی (Multi-tasking) خودداری کرده و به جای آن، بر روی یک کار (Single-tasking) تمرکز کند. افراد میتوانند از فناوریهای مختلف، به منظور سادهسازی و سرعتبخشیدن به فعالیتهای خود بهرهمند شوند.
مدیریت استرس و هیجانات
فرد باید بتواند با فشارها و مشکلاتی که در حوزههای کاری و زندگی شخصی با آنها روبرو میشود، به صورت مناسب برخورد کند و راههای مختلفی برای کاهش و کنترل استرس و هیجانات منفی خود یاد بگیرد تا بتواند در راستای برقراری تعادل بین کار و زندگی گام بردارد. در این خصوص میتوان به تنفس عمیق، آرامسازی عضلانی، مراقبه، یوگا، ورزش و مواردی از این قبیل مراجعه کرد.
به علاوه، برای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی، برخورداری از ویژگیهایی همچون اتکا به خود و داشتن پذیرش نسبت به خود (Self-acceptance) و عملکرد خود، نکته مهمی در این زمینه است. فرد باید از داشتن ارتباطات سالم با دیگران به منظور دریافت حمایتهای روانی و هیجانی بهرهمند شود.
معنای زندگی
جستجو برای پیدا کردن معنا و هدف در زندگی خود نیز، از دیگر موارد ضروری به منظور رسیدن به تعادل بین کار و زندگی است. فرد باید با توجه به باورها و ارزشهایش، سبک زندگی سلامتمحوری داشته باشد و با نیت خدمترسانی به همنوعان خود، در جهت افزایش رضایتمندی از زندگی خود گام بردارد.
مزایای تعادل بین کار و زندگی
با اجرای راهکارهای اشاره شده در قسمت قبلی نوشتار، فرد میتواند به صورت همزمان به نیازهای شغلی و زندگی شخصی خود پاسخ دهد و از لحظات زندگی خود لذت ببرد. تعادل بین کار و زندگی، مزایای بسیاری برای فرد، سازمان و جامعه دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
افزایش سلامت جسمانی و روانی
با داشتن تعادل بین کار و زندگی، میتوان از بروز بیماریهای ناشی از استرس، خستگی، سوء تغذیه و کمتحرکی جلوگیری کرد و حال خوب، شادی، آرامش، خلاقیت و خودباوری را در خود تقویت کرد.
افزایش رضایتمندی شغلی
افراد با داشتن تعادل بین کار و زندگی، علاقه بیشتری به کار خود خواهند یافت و با داشتن هدفهای شفاف و قابلدسترس، عملکرد خود را بهبود خواهند بخشید. با داشتن تعادل بین کار و زندگی، میتوان با کارفرما، همکاران و مشتریان خود رابطه سالمتری برقرار نموده و از حمایتهای لازم بهرهمند شد.
ارتقای بهزیستی
با داشتن تعادل بین کار و زندگی، میتوان در عمل به نقشها و مسئولیتهای خود در خانواده، دوستان و جامعه، عملکردی متناسب داشت و از روابط صمیمی با دیگران لذت برد. همچنین، میتوان به علاقهمندیهای شخصی خود و فعالیتهای مفید و سرگرمکننده پرداخت.
پایان راه
در نوشتار تعادل بین کار و زندگی، مفهوم و اهمیت تعادل بین کار و زندگی را شرح داده و چند راهکارعملی برای دستیابی به تعادل بین کار و زندگی ارائه دادیم که شامل تعیین هدفها، برنامهریزی و سازماندهی، کارآمدی و کارآیی، مدیریت استرس و احساسات و معنای زندگی بودند. به علاوه، در مورد مزایای ایجاد و حفظ تعادل بین کار و زندگی نیز مطالبی ارائه داده شد. باید توجه داشت شغل ما، بخش بزرگی از زندگی ما را در بر میگیرد و بخش بزرگی از سلامت روان ما در گرو ایجاد و حفظ تعادل بین کار و زندگی خواهد بود.