اولین بار که نام پینک فلوید (Pink Floyd) به گوشم خورد، دوران راهنمایی بودم و دهانم بوی شیر می داد؛ چیزی از موسیقی سرم نمی شد و درگیر موسیقی پاپ تینیجری بودم! چند هفته، سی دی کنسرت آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon) گوشه کمدم خاک خورد و بعدش هم بدون این که تماشایش کرده باشم، به صاحبش برش گرداندم؛ صاحبی که تاکید داشت اگر این آلبوم را گوش بدهم، زندگی ام و سلیقه موسیقی ام تا ابد تغییر خواهد کرد.
و اما سال ها بعد، در دی ماه 98 که پادکست مورد علاقه ام، قسمت جدیدی منتشر کرد که در مورد همین آلبوم و همین گروه بود، حرف آن فرد را به یاد آوردم و دیدم حق داشت این چنین شیفته پینک فلوید و آثارش باشد.
همیشه فکر می کردم من کوچک تر از این حرف ها باید باشم که از آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon) بنویسم؛ اما الآن دست به کار شدم و نوشتار بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، حاصل دیده ها، شنیده ها و تفکرات من در مورد این آلبوم است.
توجه: خواننده گرامی! اگر با تاریخچه گروه پینک فلوید (Pink Floyd) و ارتباط آن با آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon) آشنا هستید، می توانید عنوان تاریخچه را رد کرده و از عنوان آلبوم نیمه تاریک ماه به خواندن نوشتار بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه ادامه دهید.
بخش های نوشتار
تاریخچه
راجر واترز (Roger Waters)، نیک میسون (Nick Mason) و ریچارد رایت (Roger Waters) سه هم دانشگاهی بودند که هیچ علاقه ای به ادامه تحصیل در معماری و درس خواندن نداشتند. در بهار 1963 به همراه سه نفر دیگر، اولین گروه موسیقی دانشگاه را راه انداختند که نامش سیگما سیکس (Sigma 6) بود.
ریچارد رایت پس از یک سال، دانشگاه را رها کرده و به کالج موسیقی لندن رفت تا جدی تر موسیقی را دنبال کند، اما رفاقتش با نیک میسون و راجر واترز همچنان پابرجا بود.
تابستان 1964 بود که گروه موسیقی دانشگاه منحل شد و راجر واترز، باب کلوس (Bob Klose) و سید برت (Syd Barrett)، که هم مدرسه ای هایش بودند، را با نیک میسون و ریچارد رایت آشنا کرد و این پنج نفر گروه موسیقی دیگری راه انداختند. با این حال، فعالیت گروه تا اواخر سال 1964 شکل جدی نداشت و بیشتر فرار از درس بود.
تازه از این زمان بود که اجراها جدی تر و ساز زدن اعضا هم بهتر شده بود. شب ها در یک کلاب اجرا داشتند. به استودیو رفتند و یک دمو با چهار آهنگ (track) ضبط کردند تا شاید بتوانند با یک شرکت قرارداد ببندند. از این چهار آهنگ، یکی کاور آهنگ معروف قدیمی و سه تای دیگر، ساخته سید برت بود.
گروه در این زمان کارهای مهمی کرد که بعدها به اصول شکل گیری ژانر پراگرسیو راک (progressive rock) تبدیل شد. یکی از آن کارها این بود که گروه به جای تکرار بخش هایی از آهنگ، برای طولانی تر کردن آهنگ ها سولوی سازها را در آهنگ کش دار می کرد.
در سال 1965 و با جدا شدن باب کلوس از گروه، سید برت نقش او، یعنی لید گیتاریست (lead guitarist) یا نوازنده اصلی گیتار، را هم بر عهده گرفت.
در یکی از روزهای این سال که اعضای گروه برای ثبت نام در یک اجرا رفته بودند، پی بردند که گروه دیگری قبلا با اسم تی ست (Tea Set – نام گروه در آن زمان) ثبت نام کرده است. سید برت از قبل با ترکیب اسم های پینک اندرسون (Pink Anderson) و فلوید کانسیل (Floyd Council)، هنرمندان ژانر بلوز (Blues) به اسم دیگری رسیده بود؛ پس گروه همانجا به پینک فلوید ساند (Pink Floyd Sound) تغییر نام داد.
در این دوره، گروه داشت برای خودش طرفدار جمع می کرد؛ در جاهای مختلف اجرا داشت؛ در برنامه های استعدادیابی شرکت می کرد. معروف ترین عضو و همه کاره گروه هم سید برت، یعنی نوازنده اصلی گیتار، خواننده و آهنگساز بود.
سال بعد، یعنی در 1966، «ساند» از انتهای نام گروه حذف، و نام گروه برای همیشه به پینک فلوید (Pink Floyd) تغییر یافت. آن سال، میانه یکی از مهم ترین مقاطع کشور انگلیس و نخست وزیری هرولد ویلسون (Harold Wilson)، نماینده حزب کارگر بود. در آن دوره همه چیز انگار داشت کوبیده و از نو ساخته می شد. قانون در حال تغییر بود و مواردی مثل طلاق، خشونت، سقط جنین، هم جنس گرایی و آزادی زنان هم در نتیجه تغییر می کرد.
از نظر فرهنگی، گروه بیتلز (The Beatles) توانسته بود موسیقی انگلیس را جهانی کند و بخش بزرگی از بازار آمریکا را در دست بگیرد. فشن و مد و دیگر هنرها همچون عکاسی و نقاشی هم در کنار آن داشت از انگلیس به دیگر نقاط جهان معرفی می شد.
رشد قانون، فرهنگ و اقتصاد تاثیر سنگینی بر سیستم آموزشی مدارس و دانشگاه ها گذاشته بود. بچه ها در آن فضا برعکس نسل های قبل، بیشتر به هدف گذاری در مورد آینده می پرداختند. برای همین هم بعد از خروج از دانشگاه، حرکت های درست و بجایی انجام می دادند و همین، تاثیر مثبتی بر فرهنگ، اقتصاد و هنر داشت.
این چرخه تا اواسط دهه هفتاد پیش رفت اما با سیاست های جدید دولت در این زمان، تقریبا از بین رفت و به دوران رکودی رسید که منجر به پیدایش موج نوی موسیقی هوی متال انگلیس (NWOBHM، مخفف new wave of British heavy metal ) شد.
پینک فلوید (Pink Floyd) خیلی سریع به گروه شاخص موسیقی روشن فکری و به اصطلاح زیرزمینی لندن تبدیل شد. بجز اینکه موسیقی پینک فلوید متفاوت از فضای آن دوران بود، علت اصلی شهرتش را می توان در دو چیز دانست: اول، تکه های بدون کلام (instrumental) طولانی در آهنگ ها و مخصوصا سولوهای چنددقیقه ای؛ و دوم، نورپردازی کنسرت هایشان که بخش مهمی از اجراها بود.
اواخر 1966 بود که گروه کم کم از فضای کاور کردن آهنگ های دیگران فاصله گرفت و آهنگ هایی که سید برت می ساخت را اجرا می کرد. با وجود جدی تر شدن اجراها و شناخته تر شدن گروه، آن طور که باید پذیرفته شده نبودند؛ موسیقی پینک فلوید از آن دست موسیقی ها نبود که به گوش عامه مردم آشنا باشد؛ بیشتر مخاطبان جریان موسیقی زیرزمینی، افراد روشن فکر و تحصیل کرده و دنباله روهای ساختارشکنی بودند.
در اوایل سال 1967، بالاخره توجه کمپانی های موسیقی به پینک فلوید (Pink Floyd) جلب شد. نهایتا پینک فلوید با کمپانی بزرگ EMI قرار داد بست. EMI یکی از سه آهنگ پینک فلوید، که ساخته سید برت بوده و قبلا ضبط شده بودند، را در یک مجموعه سینگل قرار داد و در دهم مارچ 1967، اولین اثر پینک فلوید منتشر شد.
سینگل دوم نیز سه ماه بعد منتشر شد و توانست رتبه 6 چارت شود. با این حال، سید برت که استفاده تجاری از موسیقی را نادرست می دانست، از معروف شدن پینک فلوید (Pink Floyd) و شرکت در برنامه هایی که در آن مجبور به لب خوانی از روی آهنگ های خودشان بود، رضایت چندانی نداشت.
پینک فلوید (Pink Floyd) برای ضبط اولین آلبوم خود به استودیو رفت اما مصرف مواد مخدر توسط سید برت، مشکل ساز شده بود. پینک فلوید به هر زحمتی که بود، کار را تمام کرد و اولین آلبوم گروه پینک فلوید با نام «نی زن بر دروازه های سپیده دم» (Piper at the Gates of Dawn) چهارم آگوست 1967 منتشر شد. وزن اصلی گروه هم از نظر آهنگسازی و هم خوانندگی بر دوش سید برت بود.
با این که استقبال از آلبوم اول خوب بود، سید برت دیگر آن آدم سابق نبود و داشت کاملا از کنترل خارج می شد. راجر واترز، سید برت را به روان پزشک برد اما هر کاری کرد، سید برت از ماشین پیاده نشد تا داخل مطب برود. احوال او در اجراهای آمریکا به مراتب بدتر بود و باعث کنسل شدن برنامه های آمریکا و بازگشت پینک فلوید به انگلیس شد.
اعضای پینک فلوید خودشان را هم مقصر می دانستند و فکر می کردند یکی از دلایل رسیدن اوضاع سید برت به این نقطه، فشاری بود که او بخاطر شرکت در کارهای تبلیغاتی گروه متحمل می شد. کار روی آلبوم دوم شروع شد اما اوضاع بدتر و بدتر می شد. اواسط کار، کاسه صبر بقیه اعضا دیگر لبریز شد.
واضح بود که سید برت دیگر نمی توانست هم ترانه سرا و آهنگساز باشد و هم گیتاریست و نوازنده. اعضای گروه و منیجرها جلسه اضطراری گذاشتند تا شرایط را بررسی کنند و به راه حل برسند. نتیجه این شد که عضو جدیدی به عنوان گیتاریست به گروه اضافه شود تا بار روی دوش سید برت کمتر شود و دیگر مجبور به شرکت در اجراها نباشد. پس از بررسی، راجر واترز پیشنهاد داد یکی از دوستان دوران مدرسه خودش و سید برت را به عنوان یار پنجم به گروه اضافه کنند و آن شخص کسی نبود جز دیوید گیلمور (David Gilmour).
سید برت از اجراها حذف شده بود اما همچنان قرار بود آهنگساز و خواننده باشد. با این حال، پذیرش این مسئله برای سید برت سخت بود و باعث شده بود بقیه را اذیت کند و سر کار بگذارد. در نهایت، بقیه اعضای گروه تصمیم به قطع همکاری با سید گرفتند و سید برت از پینک فلوید جدا شد.
دومین آلبوم پینک فلوید (Pink Floyd) با نام «یک نعلبکی رمز و راز» (A Saucerful of Secrets) در جون 1968 منتشر شد. این آلبوم، تنها آلبوم در طول فعالیت گروه است که هر پنج عضو در آن حضور دارند.
سومین آلبوم پینک فلوید (Pink Floyd)، یعنی More، جون 1969 منتشر شد. در این زمان، گروه مشغول برگذاری کنسرت بود و همین کنسرت ها اساس آلبوم چهارم پینک فلوید، یعنی اوماگوما (Ummagumma) شد و این آلبوم نوامبر 1969 انتشار یافت.
فرآیند ساخت آلبوم پنجم، 5 ماه طول کشید و آلبوم «مادر قلب اتمی» (Atom Heart Mother) اکتبر 1970 منتشر شد. در این زمان، موسیقی سایکدلیک (psychedelic) رو به افول بود و پینک فلوید از جمله هنرمندانی بود که ژانر خود را در این مقطع از سایکدلیک راک به پراگرسیو راک تغییر داد.
هنرمندان پراگرسیو، بار هنری و فنی موسیقی را بالا بردند؛ از تمامی سازها در ساختن سولو استفاده کردند؛ مدت زمان مرسوم آهنگ ها را از سه، چهار دقیقه، به بالای هفت هشت دقیقه رساندند؛ به متن آهنگ ها جنبه هنری و ادبی بخشیدند و پرمفهوم و عمیقش کردند؛ و ساختار آهنگ ها را از ایستایی درآوردند و آهنگ ها انگار که از جایی آغاز می شدند، مسیری را طی می کردند و در نهایت به شکوفایی می رسیدند.
پینک فلوید (Pink Floyd) ششمین آلبوم خود، Meddle، را اکتبر 1971 و هفتمین آلبومش، Obscured by Clouds، را جون 1972 منتشر کرد. بسیاری، آلبوم هفتم را نوعی دست گرمی برای آلبوم هشتم می دانند که ایده ساختش، لا به لای تورهای آلبوم ششم به ذهنشان رسیده بود.
پینک فلوید (Pink Floyd) با پیشنهاد راجر واترز تصمیم گرفت آلبوم هشتم، نوعی آلبوم مفهومی (Concept Album) با مضمونی مشخص، یعنی مسائلی که انسان ها و مخصوصا خودشان را درگیر کرده بود، باشد.
بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه
پینک فلوید (Pink Floyd)، پیش آیندها، اتفاقات و پیامدهای ماجرای سید برت را بدون اشاره مستقیم به وی، محوریت آلبوم قرار داد. با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه متوجه می شویم که مضمون اصلی متن آهنگ ها عبارتند از: حرص و طمع، گذر زمان، مرگ و جنون. پس از پایان فرآیند ساخت آلبوم، پینک فلوید اصطلاح «نیمه تاریک ماه» (The Dark Side of the Moon) را به عنوان نام آلبوم برگزید.
اصطلاح «نیمه تاریک ماه» (The Dark Side of the Moon) به چیزی اشاره دارد که وجود دارد اما ما قادر به دیدن آن نیستیم؛ آن «چیز» از نظر پینک فلوید، «دیوانگی» است که در وجود همه ما هست، اما مخفی است؛ یعنی ما در وجودمان پنهانش می کنیم و به کسی نشانش نمی دهیم و همین از منظر روانشناختی به نوعی یادآور مفهوم «سایه» در نظریه شخصیت یونگ است.
طرح روی جلد آلبوم نیمه تاریک ماه
طرح روی جلد آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، منشوری را نشان می دهد که از یک طرف، نور سفید به آن تابیده و طیف رنگ از طرف دیگر آن خارج می شود. در این طرح، به اشتباه گروه طراحی طرح جلد، رنگ نیلی در طیف نور قرار ندارد. امتداد طیف رنگی نور که رویش طرح ضربان قلب قرار داشت هم به عنوان طرح وسط آلبوم انتخاب شد. برای پشت جلد، از طرح منشور شیشه ای دیگری استفاده کردند که امتداد طیف نور خارج شده از منشور روی جلد، به داخل آن می تابد، ترکیب می شود و به عنوان نور سفید خارج می شود.
منشور سه مشخصه مهم داشت که از نظر پینک فلوید (Pink Floyd)، با آلبوم The Dark Side of the Moon مرتبط بود:
- نور که از مهم ترین اجزای کنسرت هایشان بود؛
- تجزیه نور که می توانست این مفهوم را برساند که آلبوم، یک کل را به اجزای مختلفی شکسته است. در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه می توان گفت که این مورد در روان شناسی، یادآور اصول گشتالت است که اشاره دارد «کل بزرگتر از مجموع اجزاست»؛
- سادگی و در عین حال شاخص بودن.
انتشار آلبوم نیمه تاریک ماه
در نهایت، آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، اول مارچ 1973 در آمریکا و دو هفته بعد در انگلستان منتشر شد. این آلبوم به مدت پانزده سال (741 هفته متوالی) در چارت بیلبورد آمریکا باقی ماند. نیمه تاریک ماه، پرفروش ترین آلبوم پراگرسیو راک تمام دوران و چهارمین آلبوم پرفروش تاریخ موسیقی است.
مصاحبه های به کار رفته در آلبوم نیمه تاریک ماه
یکی از ایده های جالب به کار رفته در نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، استفاده از صدای آدم های مختلف در آهنگ هاست. برای ضبط این صداها افرادی را می نشاندند و به آن ها فلش کارت هایی می دادند که پرسش های مختلفی رویشان نوشته شده بود و از افراد خواسته می شد تا به آن پرسش ها پاسخ دهند. در میان پرسش ها، تعدادی منعکس کننده مفاهیم داخل آلبوم بود؛ برای مثال «آخرین بار کی خشونت به خرج داده ای؟ حق با تو بود یا نه؟»
ساختار آلبوم نیمه تاریک ماه
در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، آلبوم ده آهنگ دارد که پنج آهنگ اول، یک قطعه و پنج آهنگ دیگر، یک قطعه دیگر به حساب می آیند و هر یک به نوعی زندگی و طبیعت انسان را مرور می کنند. مدت زمان کل آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon) 42 دقیقه و 50 ثانیه بوده و متن تمامی آلبوم نیمه تاریک ماه، نوشته راجر واترز است.
مرور کلی آلبوم نیمه تاریک ماه
در یک مرور کلی، آلبوم The Dark Side of the Moon با ضربان قلب آغاز می شود، یعنی آغاز زندگی.
آهنگ دوم از بیهودگی و دنیوی بودن کارهایی که در زندگی انجام می دهیم و با دیوانگی همراه می شوند، برایمان می گوید. این آهنگ همچنین به این اشاره می کند که هر فردی، زندگی شخصی و تجارب خود را دارد.
آهنگ سوم ما را به فرودگاه می برد که فضایی استرس زا دارد و نشان می دهد زندگی در دنیای مدرن می تواند منجر به عدم راحتی مان شود.
آهنگ چهارم، نوعی تلنگر به کسانی است که سرگرم مسائل صرفا دنیوی هستند و کنترل زندگی خود را به دست همین مسائل سپرده اند.
آهنگ پنجم در مورد مرگ است.
قطعه دوم با صدای پول خرد شروع می شود و یادآور حرص، طمع و مصرف گرایی است.
آهنگ هفتم، در مورد منزوی شدن افراد افسرده به دلیل کناره گیری شان از دیگران و درگیری شان با دنیای روانی خودشان و روابط اطرافشان است.
آهنگ هشتم به این اشاره دارد که افراد در جامعه بشری انتخاب چندانی ندارند و باید خود را همرنگ جماعت کنند.
در آهنگ نهم می شنویم که چطور ممکن است فردی به دلیل معروف شدن و موفقیت ناگهانی، دچار اختلال روان شناختی شود.
آهنگ دهم از ناسازگاری و وحدت، دو مفهوم متضاد هم، سخن گفته و به خصوصیات مشترک همه انسان ها اشاره می کند و در نهایت، با صدای ضربان قلبی که می ایستد، آلبوم The Dark Side of the Moon هم به پایان می رسد.
متن و محتوای قطعه های آلبوم نیمه تاریک ماه
حال برای بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، سراغ تک تک آهنگ های آلبوم می رویم:
1) با من سخن بگو (Speak to Me)
این آهنگ، همانطور که اشاره شد، با ضربان قلب آغاز می شود و نوعی مقدمه برای آلبوم است. گویی به تو می گوید «این آغاز ماجراست!». در این آهنگ، تکه هایی از بقیه آهنگ های آلبوم را می شنویم، در واقع، داریم کل زندگی را مرور می کنیم!
در «با من سخن بگو»، اولین بار صدای کسانی که با آن ها مصاحبه شده را می شنویم. فردی می گوید همیشه دیوانه بوده؛ یا دیگری می گوید «در این چند سال، همه اش دیوانه بوده ام و جانم به لبم رسیده». دلیل نام گذاری آهنگ به «با من سخن بگو» هم همین مصاحبه هاست.
انتهای این آهنگ، آغاز آهنگ بعدی است؛ در بسیاری از موارد، این آهنگ، یک آهنگ مستقل به حساب نمی آید و این آهنگ را با آهنگ بعدی، یکجا پخش می کردند.
2) نفس بکش (Breathe)
در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، می توان تصور کرد که متن «نفس بکش»، خطاب به نوزادی است که زندگی اش در این دنیا تازه آغاز شده است. تصویرسازی این چنینی، نگاهی است به زندگی، انسان، حق انتخاب و آزادی. در دنیای مدرن، اگر بر بلندترین موج سوار نباشیم، یعنی اگر همرنگ اکثریت نباشیم، پذیرفته نخواهیم شد و شاهد مرگ حیات اجتماعی مان خواهیم بود.
3) پا به فرار (On the Run)
صدای اوپراتور فرودگاه، قدم های شتاب زده و نفس های تند، سه و نیم دقیقه ای به همراه صدای سینتسایزر (Synthesizer) که اضطراب محض است! در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، این آهنگ، سفر به سبک مدرن و استرس، عجله، تنش و ترس همراه آن را به ما نشان می دهد. گویی این سفر که از آن جا مانده ایم، همان زندگی است؛ جا ماندن در گذشته و عدم ادراک حال، یا ماندن در حال و عدم ادراک آینده؛ که هر یک به نوعی مخرب اند.
اگر با هدفون به این آهنگ گوش دهید، می توانید کشیده شدن صدا از گوش چپ به گوش راست را متوجه شوید. این مورد در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، می تواند گذر شتابان زمان به طور خطی را یادآور شود.
مصاحبه گنجانده شده در این آهنگ، مربوط به سوالی در مورد مرگ است. فرد در پاسخ این سوال می گوید که معتقد است امروز (در حال) باید زندگی کرد، چراکه از فردا (آینده) خبر ندارد.
در انتها صدایی شبیه به انفجار هواپیما را می شنویم و وارد آهنگ بعد می شویم.
4) زمان (Time)
این آهنگ با انواع صداهایی از ساعت آغاز می شود. مقدمه (intro) این آهنگ، یکی از معروف ترین مقدمه های تاریخ موسیقی است که حدود دو دقیقه و نیم طول می کشد و صدای سازهای مختلف به آن اضافه می شود تا به متن آهنگ برسد.
با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه متوجه می شویم که این آهنگ در مورد گذر زمان است؛ این که در دنیای مدرن، ما دائما احساس می کنیم زمان کم می آوریم و به «فقر زمانی» دچاریم. در حالی که زندگی این نیست که مدام خود را برای اتفاقات بعدی آماده کنیم، بلکه این است که کنترل آن را در دستمان بگیریم و خودمان، سرنوشتمان را بسازیم.
انتهای این آهنگ، ساختار آهنگ دوم، «نفس بکش»، را داراست. انتشار آلبوم مصادف با سی سالگی راجر واترز بود و کشف این دوران و فکر کردن به مسائل بنیادین برایش اهمیت داشته. او این ایده را داشته که وقتی کم سن و سال بوده است، منتظر بوده که زندگی بالاخره آغاز شود؛ اما در یک نقطه فهمیده که زندگی در واقع خیلی قبلتر آغاز شده بود ولی او متوجهش نبوده.
در این بخش از آهنگ، مفهوم «خانه» (home) مطرح می شود، جایی که انسان از تمام بدی ها، تاریکی ها و خستگی های بیرون به آن پناه می برد. همچنین در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه می توان گفت که این آهنگ به این اشاره می کند که جادوی زمان، می تواند همه ما را به زانو درآورد.
5) کنسرتی بزرگ در آسمان (The Great Gig in the Sky)
در این آهنگ تنها از مصاحبه ها استفاده شده است. در ابتدای آهنگ می شنویم: «من از مردن نمی ترسم؛ هر موقع که اتفاق بیفتد برایم مهم نیست. چرا باید بترسم؟ دلیلی ندارد! هر کاری بکنیم، بالاخره برای همه ما پیش می آید.» در انتهای آهنگ هم این جمله شنیده می شود: «من هیچوقت نگفتم که از مردن می ترسم.» و قطعه اول پایان می یابد.
6) پول (Money)
قطعه دوم، آغازی چنین شاهکار و ساختارشکن دارد! آهنگ «پول» با صدای پول خرد، ماشین پول شمار، پاره کردن اسکناس و کوبیدن روی دکمه های ماشین حساب آغاز می شود.
با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه می بینیم که این آهنگ، نگاهی انتقادی به نظام کاپیتالیستی و اهمیت پول و مادیات در زندگی مدرن دارد. در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، پینک فلوید به صراحت در این آهنگ می گوید که ما همیشه دوست داریم بیشتر از سهممان پول داشته باشیم اما اگر فرد دیگری همین کار را بکند، بخاطر تجاوز به حقوقمان عصبانی می شویم!
می شنویم که پول می تواند نوعی راه در رو برای فرار از مشکلات باشد؛ چراکه «اگه شغل خوبی با درآمد بیشتر گیر بیاری، وضعت خوبه» (Get a good job with more pay and you’re okay). پینک فلوید (Pink Floyd) می گوید این وهم است که باید پول را انبار کرد وقتی می توان با آن «یک تیم فوتبال برای خود خرید» (Think I’ll buy me a football team) و «خیال پردازی های چهار ستاره» خود (four-star daydream) را به واقعیت تبدیل کرد.
7) ما و آن ها (Us and Them)
در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، طولانی ترین آهنگ آلبوم، ظاهرا انتقادی نسبت به جنگ است و از سربازانی می گوید که بدون دانستن دلیل جنگ و داشتن حق انتخاب، مقابل هم قرار می گیرند؛ و از بالادستی هایی که با یک اشاره می توانند زندگی یک ملت را نابود کنند.
«Me and you
God only knows it’s not what
We would choose to do
من و تو
فقط خدا می داند که این
چیزی نیست که ما انتخاب کرده باشیم انجامش دهیم
“Forward”, he cried from the rear
And the front rank died
The general sat and the lines on the map
Moved from side to side
او از پشت جبهه فریاد زد «به پیش!»
و صف اول سپاه مرد
ژنرال نشسته بود و خطوط روی نقشه
از این سو به آن سو حرکت می کردند»
با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه و کمی دقت در متن، درمی یابیم که این آهنگ نه در مورد ذات جنگ، بلکه از منظر روانشناختی، در مورد ذات خشن انسان هاست! انسان ها با واژه ها، که خطرناک ترین سلاحشان است، یه یکدیگر حمله می کنند.
مصاحبه ای که در این آهنگ می شنویم بدین شکل است: «اونا که تو رو نمی کشن! فقط یه شوک کوتاه و تیز باید بهشون بدی که دوباره تکرارش نکنن. متوجهی؟ منظورم اینه که قسر در رفت چون همچین حسابی گوشمالیش ندادم که؛ من فقط یه بار زدمش. قضیه فقط اختلاف نظر بود، نبود؟! ولی واقعا درست برخورد کردن که خرج نداره، داره؟!»
8) هر رنگی که دوست داری (Any Colour You Like)
در این آهنگ، نه خبری از متن است و نه مصاحبه. در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، این آهنگ به عدم داشتن حق انتخاب مردم در جامعه برمی گردد. حتی اگر موقعیتی پیش بیاید که در آن مردم خودشان بتوانند انتخاب کنند، از انتخاب کردن خواهند ترسید و یا خواهند دید که در واقع، اصلا گزینه ای وجود ندارد!
تمام این مضامین را می توان از اسم آهنگ دریافت. «هر رنگی که دوست داری» جمله معروف هنری فورد (Henry Ford)، موسس شرکت اتومبیل سازی فورد است که هنگام وارد کردن ماشین مدل تی به بازار، گفته بود مشتریان این ماشین هر رنگی که بخواهند را می توانند انتخاب کنند، به شرطی که رنگ انتخابی شان سیاه باشد!
مثال ایرانی این مورد، بخشی از سریال لیسانسه ها است که در آن حبیب می گوید: «اما من خودم می خوام انتخاب کنم.» و پدرش در پاسخ می گوید: «خودت انتخاب می کنی، اونی که ما می گیم رو انتخاب می کنی!»
9) آسیب مغزی (Brain Damage)
با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، می بینیم که این آهنگ، مستقیم و غیرمستقیم به وضعیت روانشناختی رفیق و هم گروهی سابق اعضای گروه پینک فلوید (Pink Floyd)، یعنی سید برت اشاره دارد؛ برای مثال، عبارت «و اگر گروه موسیقی که عضوش هستی، شروع به زدن ساز مخالف کرد» (And if the band you’re in starts playing different tunes) اشاره به زمان هایی دارد که در کنسرت ها، سید چند باری چیزی غیر از آهنگ هایشان را نواخته بود.
در در بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه، نام آلبوم را دو بار در این آهنگ می شنویم:
«And if the dam breaks open many years too soon
If there is no room upon the hill
And if your head explodes with dark forbodings too
I’ll see you on the dark side of the moon
اما اگر سد، سال ها پیش از موعد متلاشی شود
اگر هیچ فضایی بالای تپه [برای پناه بردن] نباشد
و اگر سر تو هم از ظنین بد منفجر شد
در نیمه تاریک ماه می بینمت»
«And if the cloud bursts thunder in your ear
You shout and no one seems to hear
And if the band you’re in starts playing different tunes
I’ll see you on the dark side of the moon
و اگر ناگهان توی گوشت صدای صاعقه پیچید
فریاد زدی ولی انگار کسی صدایت را نمی شنید
و اگر گروه موسیقی ات شروع به زدن ساز مخالف کرد
در نیمه تاریک ماه می بینمت»
اشاره های روان شناختی بسیاری می توان در این آهنگ یافت. آهنگ، جراحان (و شاید روان پزشکان) را کسانی می داند که با ایجاد تغییر در مغز و نوعی «بازآرایی»، سعی دارند افراد دارای اختلال را عاقل و سالم کنند؛ گویی که فرد مجنونی داخل سر افراد مبتلا به اختلالات روان شناختی وجود دارد که جایش آنجا نیست و باید از آنجا برش دارند!
با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه می توان گفت که این آهنگ، نوعی همدلی با افراد مبتلا به اختلالات روان شناختی باشد. در یک بخش از آهنگ می شنویم: «کسی توی سر من است که من نیستم!» (There’s someone in my head but it’s not me) و مفهوم خودبیگانگی (Alienation) را یادآور می شود.
از منظر روان شناختی، افراد ممکن است بین نگرش ها و ارزش های مختلف درگیر شوند؛ به ویژه هنگامی که نظام ارزشی فرد که ریشه در سال های نوجوانی و دوره هویت سازی دارد، با شرایط و مطالبات اجتماعی به سرعت در حال تغییر مواجه شود. انسان در تلاش برای سازگاری با این موارد، از سنت ها بیگانه می شود که همین باعث به وجود آمدن احساس گناه، شک و سردرگمی و رنج درونی قابل توجهی می شود. احساس خود-ارزشمندی افراد نیز ممکن است از بین برود.
10) ماه گرفتگی (Eclipse)
این آهنگ به نوعی مکمل آهنگ قبلی است. متن کامل آهنگ را بخوانیم:
«All that you touch
And all that you see
All that you taste
All you feel
تمام آنچه که لمس می کنی
تمام آنچه که می بینی
تمام آنچه که می چشی
تمام آنچه که احساس می کنی
And all that you love
And all that you hate
All you distrust
All you save
و تمام آنچه که عاشقشان هستی
و تمام آنچه که از آن ها متنفری
تمام آنچه که بدان ها بدگمان هستی
تمام آنچه که پس انداز می کنی
And all that you give
And all that you deal
And all that you buy
Beg, borrow or steal
و تمام آنچه که می بخشی
و تمام آنچه که داد و ستد می کنی
و تمام آنچه که می خری،
گدایی می کنی، قرض می گیری یا می دزدی
And all you create
And all you destroy
And all that you do
And all that you say
و تمام آنچه که خلق می کنی
و تمام آنچه که نابود می کنی
و تمام آنچه که انجام می دهی
و تمام آنچه که می گویی
And all that you eat
And everyone you meet (everyone you meet)
And all that you slight
And everyone you fight
و تمام آنچه که می خوری
و هر کسی که ملاقات می کنی (هرکسی که ملاقات می کنی)
و تمام آنچه که حقیر می شماری
و با هر کسی که دعوا می کنی
And all that is now
And all that is gone
And all that’s to come
And everything under the sun is in tune
But the sun is eclipsed by the moon
و تمام آنچه که اکنون هست
و تمام آنچه که رفته است
و تمام آنچه که خواهد بود
و هر آنچه که زیر نور خورشید باشد، نظمی دارد
اما خورشید توسط ماه پوشانده شده است»
همچون آهنگ «زمان»، این آهنگ نیز به زمان رفته (گذشته)، زمان نیامده (آینده) و زمانی که هم اکنون در اختیار داریم (حال) اشاره دارد. با بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه متوجه می شویم که متن آهنگ اشاره می کند که حس ها و احساسات ما، اعمال ما، زندگی ما و تک تک اجزای جهانی که خورشید بدان هستی می بخشد، در هماهنگی با یکدیگر هستند؛ و اما اگر خورشید پشت ماه بماند چه؟!
مصاحبه ای که پس از آخرین خط متن آهنگ می شنویم، پاسخی به پرسش «نظرت راجع به نیمه تاریک ماه چیست؟» است: «واقعا نیمه تاریک ماه وجود نداره؛ در واقع، کل ماه تاریکه!»
و آنجاست که صدای ضربان قلبی که آلبوم با آن آغاز شده بود را می شنویم؛ صدای زندگی که با متوقف شدنش، آلبوم به پایان می رسد.
ما می رویم ولی زندگی ادامه دارد
با گوش کردن به آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، می توان در حدود چهل و سه دقیقه، کل زندگی را مرور کرد؛ با «تمامی اشک ها و لبخندها»، و هر آنچه به این دنیا می بخشیم و هر آنچه که از آن وام می گیریم. می توان هزاران کلمه دیگر برای این آلبوم نوشت و به آخر نرسید!
آلبوم نیمه تاریک ماه (The Dark Side of the Moon)، نقطه پایان داستان پینک فلوید (Pink Floyd) و سید برت نبود؛ اما ضربان آغازین و پایانی نوشتار ماست. امیدوارم از بررسی آلبوم نیمه تاریک ماه و گوش دادن به آلبوم لذت برده باشید.
لحظه هایتان سرشار از زندگی و موسیقی!
.
سلام. به طور اتفاقی وارد مجله شما شدم. تا اینکه به این قسمت رسیدم. با دقت مطالب نوشته شده شما رو مطالعه کردم.
تا قبل این ، مطالب زیادی از جاهای مختلف در مورد گروه مورد علاقه ام خوندم.
ولی نوشتار شما در کل فرق می کنه. واقعا لذت بردم. و واقعا خوشحالم از اینکه هنوزم پایبند و طرفدار پینک فلوید هستم.