فرار کردن از یک موقعیت اضطراب زا را به تجربه آن، ترجیح می دهد. زندگی کردن در محدوده امن را به خطر ریسک کردن، ارجح می داند. طاقت رو به رویی با هرنوع شکست و انتقادی را ندارد. روابطش چنگی به دل نمی زنند. هر لحظه، در حال نقد کردن خود و دیگری است. در یک کلام: نه از خودش رضایت دارد، نه از زندگی اش. همه این ها، چند عبارت در بیان «عزت نفس پایین» هستند. از مهم ترین ابعاد شخصیت انسان، که اگر آسیب دیده باشد، ریشه بسیاری از مشکلات روانی و حتی مشکلات اجتماعی است؛ مشکلاتی اعم از بزهکاری، روابط ناسالم و حتی اعتیاد به مواد مخدر و الکل.
در این نوشتار به تحلیل عزت نفس پایین و نقش والدین در آن می پردازم. پس با این نوشتار همراه باشید.
بخش های نوشتار
عزت نفس چیست؟
قبل از پرداختن به عزت نفس پایین و نقش والدین، به توضیح مفهوم عزت نفس می پردازم. عزت نفس، ادراک کلی فرد از ارزشمند بودن خود است و این ادراک، از تجاربی که فرد در طول زندگی خود داشته است، ناشی می شود. در واقع، هم می تواند یک صفتی پایدار باشد، هم متغیری حالتی. در بیان ساده تر، هم می توان گفت عزت نفس، در شرایط مختلف زندگی تغییر می کند، هم می توان گفت، صفتی است که در همان چند سال اول کودکی شکل می گیرد و حالتی پایدار دارد.
خصوصیات فردی که عزت نفس بالایی دارد
قبل از پرداختن به عزت نفس پایین و نقش والدین، به این می پردازم که کسی که عزت نفس بالایی دارد، چه ویژگی هایی را در رفتار و عملکردش، بروز می دهد:
مستقل عمل کردن:
فرد درباره مسائلی مثل استفاده از وقت، پول، حرفه، لباس و مواردی از این قبیل، خود دست به تصمیم گیری و انتخاب می زند.
مسئولیت پذیر بودن:
این فرد، سریع و با اطمینان عمل می کند؛ گاهی مسئولیت کارهای روزانه خانه را بر عهده می گیرد، حتی به دنبال موقعیت های کاری جدید می رود و بدون آنکه از او خواسته شود، به کمک دیگران می شتابد.
به پیشرفت هایش افتخار می کند:
هنگامی که از پیشرفت هایش تعریفی به میان می آید، با مسرت تصدیق کرده و از این بابت احساس رضایتمندی می کند.
مشتاقانه به چالش های جدید روی می آورد:
مشاغل نا آشنا، آموزش ها و فعالیت های جدید، توجهش را جلب می کند و با اتکا به نیروی درونی خود درگیر آنها می شود.
ناکامی را به خوبی تحمل می کند:
می تواند درباره چیزی که باعث ناکامی اش شده، سخن گوید و واکنش هایی مثل شکیبایی، خندیدن به خود ، بلند حرف زدن و.. را نشان دهد.
توانایی پذیرش نقاط ضعف خود بدون داشتن احساس ضعف:
این فرد می داند همه اشتباه می کنند و این به معنی زیر سوال رفتن تمام شخصیت او نیست؛ بلکه اولین گام در رفع خطا، اقرار به آن است نه انکار و تکرار دوباره آن یا بالعکس. سرزنش مداوم خود تمرکز را از راه حل و درس گرفتن از اشتباه، به سرزنش خود و بی ارزش شمردن خود می برد.
دامنه وسیعی از هیجانات و احساسات را نشان می دهد:
خندیدن و قهقهه زدن، فریاد، گریه و بروز محبت خود به دیگران، برای او دشوار نیست؛ چرا که فرد در این حالت از ابراز هیجانات خود خجالت نمی کشد.
ویژگی افراد با عزت نفس پایین
قبل از پرداختن به عزت نفس پایین و نقش والدین به بررسی ویژگی های کسی که عزت نفس پایینی دارد، می پردازم؛ اما بهتر است این نکته را نیز ذکر کنم که داشتن این ویژگی ها، نمیتواند به صورت قطعی نشان دهنده ی این باشد که شما عزت نفس پایینی دارید؛ بلکه نوعی آگاهی است که اگر این ویژگی ها در شما وجود دارد، با کمک گرفتن از روش های تقویت آن یا درمانگر، به عزت نفس بالاتری دست پیدا کنید :
دست کم گرفتن استعداد های خود:
تکرار عباراتی در ذهن مثل «من نمی توانم این کار را انجام دهم»، «نمی دانم چرا هیچ وقت فلان کار را یاد نمی گیرم».
احساس می کند دیگران برای او ارزشی قائل نیستند:
پس زمینه ذهن او این باور است که اعضای خانواده و دوستان برای او ارزشی قائل نیستند و در محبت و پشتیبانی آن ها شک دارد.
احساس ناتوانی می کند:
احساس درماندگی و عدم اطمینان دارد و این احساس، روی نگرش و اعمالش تاثیر می گذارد و باعث می شود که نتواند در برابر مشکلات، قدرتمند عمل کند.
دامنه محدودی از عواطف و احساسات را نشان می دهد:
از بروز احساسات واقعی خودش احساس شرم می کند؛ زیرا فکر می کند که این احساسات برای دیگران مسخره به نظر می آیند.
از موقعیت های نگرانی زا می گریزد:
فرار را به قرار ترجیح داده و در برابر احساساتی چون ترس، خشم و شرایطی که آشفتگی می آورند، کم تحمل می شود و ترجیح می دهد از شرایط استرس زا فرار کند.
به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد:
او اغلب تحت نفوذ دیگران است و رفتارش متاثر از کسانی است که اوقات خود را با آنها می گذارند.
بهانه جویی می کند و زود ناامید می شود:
نازک نارنجی بودن از صفات بارز اوست. توانایی شنیدن انتقاد را ندارد و نمی تواند در خواست غیر منتظره را بپذیرد و برای انجام ندادن آنها، دائما عذر و بهانه می آورد.
ابعاد مختلف عزت نفس
روانشناسان، امروزه، به این نتیجه رسیده اند که عزت نفس یک قضاوت کلی درباره ارزشمندی نیست، بلکه ابعاد دیگری هم دارد که در ادامه به توضیح کامل تر در رابطه با این ابعاد می پردازم:
عزت نفس اجتماعی:
اعتقاد فرد نسبت به موقعیت خودش، بین دیگران، که روی احساس و رفتارش تاثیر می گذارد. ارزش و احترامی که دیگران برای فرد قائل می شوند، باعث قوی تر شدن این بعد می شود. سوال های مربوط به این بعد که فرد از خودش می پرسد، عبارت اند از:
آیا دیگران من را دوست دارند؟ آیا دیگران به عقایدم احترام می گذارند؟ آیا دیگران من را در فعالیت های خودشان شرکت می دهند؟ چه قدر از روابطم احساس رضایت دارم؟
عزت نفس تحصیلی:
مربوط به بعد موفقیت های تحصیلی می شود. بازخورد والدین و همسالان و معلمان بسیار در این رابطه تاثیر گذار است. اینکه مجموعا فرد از موفقیت های تحصیلی خودش راضی است یا خیر.
عزت نفس خانوادگی:
این بخش مربوط می شود به احساس فرد نسبت به خودش به عنوان عضوی از خانواده. اگر حس کند در خانواده با ارزش است، وظیفه خودش را عالی انجام داده و بابت احترام و امنیتی که از اعضای خانوادهمی گیرد، احساس امنیت می کند.
عزت نفس جسمانی:
این مفهوم می تواند با مفهوم تصویر بدنی مرتبط باشد. اینکه فرد چه قدر از ترکیب ظاهر جسمانی خودش رضایت دارد و همچنین قابلیت های بدنی خودش، مثل توانایی های ورزشی را بالا می بیند.
عزت نفس عمومی:
این مفهوم در واقع همان ارزیابی کلی است که فرد در رابطه با کلیت ویژگی های خودش دارد. اینکه با وجود صفات مثبت و منفی که در وجودش است، چه قدر خودش را ارشمند می بیند.
اول مرغ بود یا تخم مرغ؟
سوالی که می تواند در رابطه با شکل گیری مفهوم عزت نفس ایجاد شود، این است که: ابتدا عزت نفس پایین باعث می شود که فرد در روابط، موقعیت های تحصیلی، اجتماعی، خانوادگی و .. شکست بخورد یا این شکست ها و عدم تایید شدن هاست که منجر به پایین آمدن عزت نفس فرد می شوند؟ به صورت دقیق نمی توان گفت دقیقا کدام عامل منجر به عامل دیگر می شود. واقعیت این است که درست مانند این سوال که اول مرغ بود یا تخم مرغ، نمی توان به صورت دقیق پاسخ قاطعی برای این سوال پیدا کرد.
اما آنچه که من در این نوشتار روی آن تمرکز می کنم، تحلیل عزت نفس پایین و نقش والدین در شکل گیری آن است. بررسی کودکان به وضوح نشان داده است که شیوه فرزند پروری والدین طی سه یا چهار سال اول زندگی، تعیین کننده میزان عزت نفس اولیه کودک است. در خانواده هایی که والدین از حمایت عاطفی، شیوه کنترل مردم سالارانه و مبنی بر ملایمت، گرمی و استدلال استفاده می کنند، فرزندانشان به مراتب عزت نفس بالاتری نسبت به فرزندانی دارند که در خانواده های استبدادی، کاملا آزاد گذار یا طرد کننده تربیت شده اند.
هر پدر و مادری، خواهان بهترین ها برای فرزندانش است. هرکس دوست دارد فرزندانش افرادی خوب، موفق، با نشاط و توانا باشند، بتوانند دوست پیدا کنند، استعداد هایشان را به کار گیرند و در زندگی موفق شوند. مهم ترین وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزندان را یاری دهد تا با عزت نفس بالایی رشد کنند. کودکی که عزت نفس خوبی دارد، به احتمال زیاد به بزرگسالی با نشاط و موفق تبدیل خواهد شد. عزت نفس، کودکان را در مقابل مخاطرات زندگی، همچون مواد، الکل، روابط ناسالم و بزهکاری محافظت می کند.
عزت نفس پایین و نقش والدین
والدین هرکس(یا کسانی که اورا بزرگ کرده اند)، مهم ترین افراد زندگی او می باشند؛ زیرا آن ها بیشترین تاثیر را روی اینکه فرد چه احساسی درباره خود دارد، می گذارند. حتما تلاشتان برای دستیابی به عزت نفس بالا به شما نشان داده است که بسیاری از صداهای محکوم کننده و قضاوتگر که از درون خود می شنوید، صداهایی هستند که در کودکی شنیده اید. ترس ها، ناتوانی ها و احساس های درماندگی که امروز با آنها مبارزه می کنید، از سال های اولیه زندگی با شما بوده اند.
عزت نفس پایین و نقش والدین: والدین باعث می شوند، فرد خود را شایسته یا غیر شایسته، باهوش یا کم هوش، کارآمد یا درمانده و بی ارزش یا دوست داشتنی ببیند. همچنین هر کودک، تمایل دارد والدین خود را خشنود سازد و این نیاز به پذیرش والدین، آن قدر قوی است که ممکن است تا مدت ها پس از مرگ آنها با فرزند بماند.
والدین آیینه اند
عزت نفس پایین و نقش والدین: والدین تمام دنیای کودک هستند. آنها منبع همه آسایش و امنیت کودک، و دفع کننده ترس ها و درد از او می باشند. در تمام لحظات بیداری، کودک از طریق والدین درباره خود می آموزد. والدین آیینه ای هستند که به کودک نشان می دهند او کیست. کودک از لبخند والدین در می یابد که دوست داشتنی است و از نوازش آن ها می فهمد امنیت دارد. وقتی والدین به گریه کودک واکنش نشان می دهند، او می فهمد مهم و منشا اثر است. این ها اولین درس هایی هستند که کودک درباره ارزشمندی خود، یاد می گیرد. این آموخته ها پایه گذار رشد روانی و عزت نفس کودک می باشند.
از سوی دیگر، کودکانی که: کسی آن ها را آرام نمی کند، در آغوش نمی گیرد، با آنها حرف نمی زند، بازی نمی کند و آنها را دوست ندارد، درس های دیگری درباره ارزشمندی خود می گیرند. آنها می فهمند وقتی گریه سر می دهند، کسی به دادشان نمی رسد و آرامشان نمی کند. در نتیجه آنها درماندگی را یاد می گیرند و می آموزند که مهم نیستند. وقتی کودکان بزرگتر می شوند، آیینه های دیگری در زندگی آنها ظاهر می شوند که به آنها نشان می دهند چه کسی هستند. معلمان، دوستان و مراقبان همگی این نقش را ایفا می کنند، ولی کودک برای آگاهی از ارزشمندی و اهمیت خویش همچنان به آیینه والدین هم مراجعه خواهد کرد.
اغلب والدین فکر می کنند که سرزنش کردن و انتقاد کردن از فرزندانشان، باعث می شود که آن ها از نقاط ضعفشان آگاهی یابند و در نتیجه تلاش بیشتری است برای رشد آن ها.
عزت نفس پایین و نقش والدین؛ پدری را تصور کنید که وقتی فرزندش کار اشتباهی انجام می دهد، به او می گوید: «تو کودن هستی!». کودک از به خاطر آوردن اینکه کودن است رنج می کشد و این باور «کودن بودن» را جذب و درونی می کند. حالا فرض کنید؛ کودکی که در خانواده ای رشد کرده که به طور مداوم مورد بدگویی، تمسخر و آزار قرار می گیرد و این چالش در مدرسه هم ادامه دارد. حال می توانید تصور کنید چه خواهد شد اگر این کودک، ویژگی ای مثل زیاد از حد چاق (یا لاغر) بودن داشته، عملکردش در تحصیل ضعیف بوده و مدام در برابر دیگر همکلاسی ها، مورد بازخواست معلم قرار گیرد!
سخن آخر
والدین، آینه بچه ها هستند. صدایی که امروز در ذهن فرد می پیچید و دائما در حال نقد کردن اوست، می تواند به تجارب دوران کودکی باز گردد که والدین در آن نقش پررنگی ایفا کرده اند. من در این نوشتار به بررسی عزت نفس پایین و نقش والدین پرداختم؛ در نوشتار بعدی، به ارائه راهکارهایی در حیطه پذیرش نامشروط و افزایش عزت نفس در کودکان خواهم پرداخت.